چکیده:
توسعه سریع گردشگری روستایی، مشوقی برای شرکت فعالانه زنان روستایی در کارآفرینی گردشگری است. مشارکت زنان روستایی در کارآفرینی گردشگری نه تنها به کاهش فقر اقتصادی کمک میکند، بلکه مسیرهای ممکنی را برای کاهش فقر دانش، فقر حقوق و سایر ویژگیهایی که باعث کاهش کلی فقر انسان میشوند، فراهم کرده است. ابعاد چندگانه کاهش فقر زنان از طریق کارآفرینی گردشگری در مناطق روستایی چین در این مطالعه مورد بررسی قرار گرفت. روش مورد استفاده در این مطالعه، روش تحقیق کیفی است. با تحلیل موضوعی، پنج بُعد کاهش فقر زنان روستایی از طریق کارآفرینی گردشگری شناسایی شدند که عبارتند از کاهش فقر سلامت جسمی و روانی، کاهش فقر سواد فرهنگی، مشارکت در کاهش فقر امور عمومی، کاهش فقر محیطی و کاهش فقر خود-ارزشی. اقدامات پیشنهادی برای کاهش فقر انسان از طریق کارآفرینی گردشگری نیز ارائه شدهاست که پایداری در کارآفرینی گردشگری زنان روستایی را ترویج خواهد داد.
کلید واژهها: زنان روستایی؛ کارآفرینی گردشگری؛ فقر؛ کاهش فقر؛ تحلیل موضوعی
مقدمه
کشاورزی، روستاها و کشاورزان در حال حاضر سه موضوع مهم در مناطق روستایی چین محسوب میشوند. گردشگری روستایی که در بررسی این سه موضوع، به عنوان یک عامل موثر در نظر گرفته میشود، توسط دولتها در سطوح مختلف ترویج میشود. براساس آمار سال ۲۰۱۷، سرمایهگذاری گردشگری روستایی در چین برابر با ۵۵۰ میلیارد یوان بوده و جریان گردشگری از 5/2 میلیارد دلار فراتر رفتهاست. علاوه بر این، میزان مصرف به 4/1 تریلیون یوآن افزایش یافت و بدین ترتیب، در حدود ۹ میلیون کشاورز به سود دست یافتند. سیاستها تدوین شدهاند و زیرساختار برای حمایت از گردشگری روستایی ایجاد شده است. بسیاری از زنان روستایی به عنوان کارآفرین، مشارکت خود را در گردشگری شروع می کنند. بنابراین، پتانسیل آنها برای فرار از فقر از طریق گردشگری، بالاست (لو، سان و یو، ۲۰۱۲؛ یانگ و لیو، ۲۰۱۰).
برنامه توسعه سازمان ملل متحد، مفهوم ” فقر انسانی” را در گزارش توسعه انسانی خود در سال 1997 به منظور انعکاس وسعت بیشتر و ماهیت چند سطحی مسائل فقر مطرح کرد. این گزارش به طور برجسته نشان داد که فقر نه تنها به وضعیتی با درآمد کم اطلاق میشود، بلکه شامل عدم رضایت از زندگی، بهداشت، مسکن، دانش، مشارکت اجتماعی و سایر مشخصههای شناخته شده به عنوان فقر انسانی نیز میباشد. براساس این دیدگاه، مباحث مربوط به فقر انسانی در محافل دانشگاهی آغاز شده است. تا کنون، محققان درباره مفاهیم فقر (دونگ و یان، 2010؛ یائو و بان، 2016؛ یائو، لیو و دونگ ، 2012)، سیاست کاهش فقر (دهیلون و ﮐﺎﺋﻮر، 2010) و مسیرهای ضد فقر (احمد، 2014 ؛ چن، نای، لی، و مائو، 2010؛ دونگ، 2010؛ ﻟﭽﻤﺎن و ﮐﺎﺋﻮر، 2014؛ وانگ، 2015) را مورد بحث قرار دادهاند. این مطالعات نشان داده است که فقرزدایی دارای ابعاد متعددی است. فقر درآمدی دلیل اصلی فقر نیست، بلکه فقدان مهارتهای اولیه و توانایی در واقع عوامل محرک محسوب میشوند (هو و لی، 2001؛ سن، 2013). بنابراین، برای ترویج تحقق کاهش فقر از طریق کارآفرینی گردشگری، باید درک شود که زنان روستایی علاوه بر کاهش فقر درآمدی میتوانند به کدام نوع پیشرفت در زندگی خود دست یابند.
در این مطالعه، تلاش کردیم تا اثرات چندگانه گردشگری بر کاهش فقر زنان روستایی از طریق فعالیتهای کارآفرینی آنها در گردشگری روستایی را بررسی کنیم. چشمانداز کاهش فقر انسانی اتخاذ شد. هدف ما این بود که به سوالات زیر پاسخ دهیم. نشانههای کاهش فقر انسان چیست؟ ابعاد کلیدی کاهش فقر کدامند؟ چگونه میتوان به این ابعاد دست یافت؟ تحقیقات کیفی در سوژو در جنوب چین برای بررسی این مسائل صورت پذیرفت.
بررسی مقالات
کاهش فقر انسانی
کاهش فقر انسانی از بحث “فقر انسانی” اخذ شده است. UNDP برای اولین بار مفهوم فقر انسانی را مطرح کرد و شاخص فقر انسانی (HPI) را توسعه داد که یک شاخص ترکیبی از فقر است که بر شکست توانایی در زندگی انسان متمرکز شده است و برخلاف معیار معمول درآمد کم، هدف آن اندازه گیری فقر به عنوان نقص توانایی در ابعاد مختلف است (چاکراوارتی و ماجومدر، 2005). HPI شامل سه ویژگی یعنی استاندارد زندگی متعارف، اندازهگیری شده برحسب سرانه تولید ناخالص داخلی؛ یک زندگی طولانی و سالم، اندازهگیری شده برحسب امید به زندگی در بدو تولد؛ و دانش، اندازهگیری شده برحسب نرخ پیشرفت تحصیلی است. فقر انسانی، زمینههای مختلفی مانند زندگی فردی، اجتماعی و فرهنگی فرد را در بر میگیرد (یانگ و منگ، ۲۰۰۵). این فقر با حق توسعه برآورده نشده و نیاز به قابلیت بر طرف نشده مشخص میگردد (یائو، ۲۰۱۴) که به طور خاص به عنوان نرخ بالای بیسوادی، سطح پایین علوم و تکنولوژی، بهرهوری پایین نیروی کار و فقدان حق صحبت کردن منعکس میشود (دونگ و یان، ۲۰۱۰).
مطالعات پیشین با استفاده از آمار توصیفی شاخصهای کمّی فقر انسانی براساس دادههای کشورهای مختلف و مناطق انجام شدهاند. دوربین (۱۹۹۹) از نرخهای مرگ و میر مادران و نوزادان برای نشان دادن وضعیت سلامتی زنان استفاده نمود و پیشنهاد کرد که شاخصهای اضافی مانند دسترسی به زمین، اعتبار و مسکن، مشارکت اجتماعی و وضعیت اجتماعی نیز باید مورد بررسی قرار گیرند. چاکراوارتی و ماجومدر(2005) علاوه بر سه عامل اساسی HPI، از شاخصهای تن سنجی شامل وزن هنگام تولد، قد و سن تغذیه برای اندازه گیری فقر انسانی با استفاده از دادههای بین کشوری استفاده کردند. فیشر و کریستوفر (2007) پنج شاخص فقر را برای بررسی همپوشانی فقر انسان و نقاط حساس زیستی معرفی نمودند: دسترسی به آب، فقر سوء تغذیه، فشار جمعیت بالقوه، تعداد افرادی که زیر خط فقر زندگی میکنند و پرداخت بدهی. یافتههای آنها بدین امر اشاره داشت که همپوشانی بین فقر چندجانبه و نواحی کلیدی تنوع زیستی جهانی قابل توجه است.
یو (2014) علل فقر انسانی در چین را از دیدگاه نظریه ساختار دوگانه، نظریه طارد جتماعی و نظریه صلاحیت توضیح داد. سیستم اقتصادی دوگانه و سیاست تقسیم بندی شهری و روستایی که حومه را تحت فشار توسعه قرار داده است، یک علت ساختاری از فقر انسانی به شمار میرود. طرد از اجتماع مانع از رشد فقرا شده و موجب از بین رفتن فرصتهای توسعه و فقدان حقوق توسعه میشود که دلیل اصلی فقر انسانی است. وانگ (2015) با انجام یک تحلیل سیستماتیک، از یک دیدگاه فلسفی و فرهنگی نشان داد که موانع دستیابی به آزادی که در اثر فقدان عقلانیت هستی شناسی به وجود آمدهاند، عوامل اصلی فقر انسانی زنان هستند. دهیلون و کائور (2010) محرومیتهای مربوط به طول عمر، دانش و اقتصاد را در ایالتهای مختلف هند بررسی کردند و دریافتند که سیاستهای حامی فقرا به دلیل مدیریت ناکارآمد و سطوح بالای فساد در این ایالات در دسترس فقرا قرار نگرفته است.
با توجه به اقدامات مقابله با فقر فقر، بهبود توانایی فقرا در زمینه خود-آموزی، پیشرفت سرمایه انسانیشان، توانمند سازی آنها و تساوی حقوق اجتماعی برابر را بهبود ببخشیم (یانگ و منگ، 2005؛ یائو و بان؛ 2016؛ یائو و همکاران، 2012). علاوه بر این، نیاز به کاهش فقر انسانی با ارائه کمکهای پزشکی از طریق شبکههای حمایت اجتماعی و توسعه همکاری متنوع بین دولت، بازار، سازمان اجتماعی و خانواده وجود دارد (چن و همکاران، 2010؛ دونگ، 2010؛ یائو، 2014). دولت برای کاهش فقر انسانی باید هزینه بیشتری را صرف آموزش و مراقبتهای بهداشتی کند(احمد، 2014). دسترسی به آموزش و دانش اطلاعات میتواند به اشتغال بیشتر و رشد بهرهوری منجر شود و سرمایهگذاری از طریق کاربرد طیف گستردهای از شاخصهای غیر درآمدی را تشویق کند (لچمان، ۲۰۱۴). علاوه بر این، تحلیل دموکراسی و فقر انسانی در آفریقا نشان داد که دموکراسی تاثیر مثبتی بر توسعه انسانی مانند نرخ مرگ و میر نوزادان و امید به زندگی دارد (عواد، ۲۰۱۵).
در مجموع، مطالعات مربوط به مفهوم، ظهور و مسیر مبارزه با فقر در موضوع فقر انسانی عمدتاً با استفاده از استنتاجهای نظری انجام شده است، در حالی که شاخصهای کمّی فقر انسانی در آمار توصیفی بکار برده شدهاند. مثالهایی اندکی از کاربرد روشهای کمّی در تحقیقات تجربی وجود دارند که تا حدودی به پیچیدگی فقر انسانی اشاره دارند. بنابراین بررسی مساله فقر انسانی در کارآفرینی گردشگری از طریق مطالعه کیفی، یک بررسی هدفمند است.
کارآفرینی گردشگری زنان روستایی
با توجه به کاهش درآمد کشاورزی و فقدان فرصتهای شغلی در کشاورزی، برخی از زنان روستایی، شروع به کسب و کار با هدف دستیابی به درآمد بیشتر و رفع نیازهای خود برای فعالیتهای حرفهای و اجتماعی شدن را مد نظر قرار دادهاند (آنتوپولو، 2006). به ویژه، زنان جوان با سطوح تحصیلی بالاتر، فرصتهای شغلی بیشتری را همراه با فرصتهای ممکن در گردشگری روستایی در خارج از حوزه کشاورزی یافتهاند (اکپینار، تالای، سیلان، و گوندوز، 2005؛ بوک، 2004). گردشگری روستایی یک حوزه کسب و کار جذاب برای زنان روستایی به نظر می رسد (گانون، 1994).
محدوده ی محرکها – مانند میل به استقلال، چالش یا ماجراجویی جدید یا درآمد بیشتر؛ ظهور ناگهانی یک فرصت خوب؛ و حتی از دست دادن شغل قبلی یا مزرعه – میتواند انگیزهای برای ورود به گردشگری روستایی باشد (گلادوین و همکاران، 1989). انگیزه کارآفرینی زنان در گردشگری کشاورزی و روستایی در مقایسه با مردان، بالاتر است، در حالی که محرک اصلی برای مردان غلبه بر نارضایتی از شرایط زندگی آنهاست (لین، لئو، وئو و مورایس، 2013). مردان بیشتر با موفقیت مالی و نوآوری انگیزه میگیرند در حالی که اهمیت موفقیت مالی برای زنان کمتر از نیاز به استقلال است (کارتر، گارتنر، شاور، و گاتوود، ۲۰۰۳؛ میثمی و گوبی، ۱۹۹۹). علاوه بر این، زنان بیشتر از مردان به دنبال کارآفرینی برای دستیابی به برنامههای کاری انعطافپذیر، مشارکت خانوادگی بیشتر و زمان بیشتر در خانه هستند (پاراسورامان و سیمرز، ۲۰۰۱). برای برخی از کارآفرینان، کسب و کار به عنوان یک سبک زندگی است (گتز و کارلسن، ۲۰۰۰؛ مک گی و کیم، ۲۰۰۴)، در حالی که دیگران آن را به عنوان یک سرگرمی اجرا میکنند (هال و ﺑﻨﺴﻤﺎن، ۲۰۰۹). در هر دو مورد، انگیزه غیر اقتصادی یک محرک مهم برای کسبوکار آنها به شمار میرود.
ویژگیهای کارآفرینان زن و نقش آنها در فرآیند کارآفرینی مورد بررسی قرار گرفتهاست. برای مثال، یک مطالعه کیفی در مورد نقش زنان در توسعه پایدار گردشگری قومی نشان داد که زنان نقش غیرقابل جایگزینی را ایفا نموده و از مهارتهای خود برای شرکت فعالانه در اقتصاد گردشگری استفاده کردهاند (ژئو، 2010). با این وجود، زنان میانسال با سطوح تحصیلی پایین، بخش عمده ای از کارآفرینان گردشگری روستایی را تشکیل میدهند که از پسانداز شخصی خود برای حفظ فعالیتهای کارآفرینانه استفاده کردهاند و فاقد دانش، آموزشهای مهارتی و حمایت مالی هستند (جعفر، رسولی منش و لونیک، ۲۰۱۵). اغلب، پیشرفت تحصیلی و سن کارآفرینان زن روستایی، آنها را تحتتاثیر قرار میدهد تا انواع کسبوکار مانند سرمایهگذاری خصوصی یا تعاونی را انتخاب کنند (ﮐﻮﺗﺴﻮ، نوتا، ساماتراکیس و پارتالیدو ، ۲۰۰۹). آنها برای هماهنگ سازی رابطه بین نیازهای جامعه و اهداف کارآفرینی تلاش میکنند (کیمبو و ناگواسونگ، ۲۰۱۶).
تاثیرات مثبت گردشگری روستایی بر کارآفرینان زن توسط برخی از محققان مورد بررسی قرار گرفته است. گردشگری کشاورزی در یونان، استقلال اقتصادی زنان روستایی را ترویج میکند (لئونتیدو، 1994). براساس مطالعات گردشگری مزرعه محور در دانمارک، نروژ، ولز، اسپانیا و پنج کشور دیگر مشخص شد که زنان در مقایسه با همسرانشان در وضعیت بالاتری قرار دارند که این امر، تبلیغی برای برابری بین زن و شوهر بود (نیلسون، 2002). همچنین مشخص شدهاست که در شمال چین، برخی از زنان کارآفرین از فقر مطلق خارج شده و درآمدشان افزایش یافته است. هرچند، آنها از ابعاد متعدد کاهش فقر به غیر از کاهش فقر درآمدی آگاه نبودند (ژو و وانگ، 2017-الف). از سوی دیگر، مشارکت زنان در گردشگری میتواند موجب توزیع مجدد قدرت در خانواده شود، رابطه خانوادگی را تحت فشار قرار دهد و صلح در خانواده را تضعیف کند (مامسن، 1994). ممکن است که کارآفرینان زن هنگام تلاش برای برقراری تعادل بین کار و خانواده، با سطوح بالاتری از استرس زندگی مواجه شوند و ممکن است به خاطر نیاز به متعادل سازی مسئولیتهای متعدد خود از زمان کافی برای کار برخوردار نباشند (پاراسورمان و سیمرز، 2001؛ اوفوک و اوزگن، 2001).
کارآفرینی زنان روستایی در مقایسه با زنان شهری، دارای چندین ویژگی است (ژو و وانگ، 2017-الف). به عنوان مثال، زنان روستایی عمدتا به استعداد کارآفرینی یا مهارت برای شروع یک تجارت خانوادگی متکی هستند. زن و شوهر معمولا با یکدیگر در کارآفرینی مشارکت دارند، زن مسئول حسابهای مالی روزانه است و شوهر مسئولیت خرید و مدیریت امور را برعهده دارد.همچنین برخی زنان در نواحی روستایی به فعالیتهای خود اشتغالی کوچک مشغول هستند. بنابراین در این مطالعه، کارآفرینی گردشگری زنان روستایی به عنوان فعالیتهای تجاری گردشگری تعریف میشود که توسط زنان محلی در نواحی روستایی و یا زوجینی که نقش زنان در آنها، غالب است، ایجاد میشود که با ارائه محصولات یا خدمات برای گردشگران به درآمد زیادی دست مییابند. در مطالعات قبلی عمدتا، تحلیل راهاندازی کسب و کار و فرایندها شامل انگیزه کارآفرینی زنان و نقشهاو خصوصیات زن در کارآفرینی را مورد توجه بوده است. با توجه به اثرات کارآفرینی، تغییرات در رابطه خانوادگی، قدرت و وضعیت اقتصادی مورد تحلیل قرار گرفتهاند. با این وجود، موضوع کاهش فقر زنان از طریق کارآفرینی کمتر مورد بحث بوده است و بنابراین یک بررسی ارزشمند محسوب میشود.
در مطالعه قبلی نشان داده شد که کاهش فقر در شمال چین از طریق کارآفرینی گردشگری به افزایش درآمد محدود شده است (ژو و وانگ، ۲۰۱۷-الف). مطالعه کنونی در جنوب چین انجام شد که در آن سطح توسعه اقتصادی، نسبتاً بالاست و مردم نسبت به سایر مناطق کشور، روشنفکرتر هستند. این پرسش که آیا زنان کارآفرین دارای احساسات و رفتارهای متفاوتی در مورد کاهش فقر انسانی هستند یا خیر، ارزش بررسی دارد. به عنوان نمونه، دو شهر در سوژو واقع در استان جیانگسو یعنی شهرک تونگان و شهرک دونگشان را انتخاب کردیم. روستای شوشان در شهرک تونگان ، و روستاهای بیلئو و مولی از شهرک دونگشان انتخاب شدند.
روستای شوشان یک منطقه کوهستانی با مساحتی برابر با 2/5 کیلومتر مربع و شامل بیش از 400 خانواده با جمعیتی بالغ بر 1669 نفر است. پیش از سال ۲۰۰۶، شوشان یک منطقه دور افتاده و از نظر اقتصادی توسعه نیافته و فاقد رستورانها و سوپرمارکتها بود که امرار و معاش ساکنین آن، به کشاورزی وابسته بود. پس از آن، با حمایت دولت و سرمایهگذاری خارجی، توسعه گردشگری روستایی این دهکده آغاز شده و بیش از ۳۰ خانه روستایی، اقامتگاه خانگی، هتل و ویلا ساخته شد. پتانسیل گردشگری روستایی، زنان محلی را برای تاسیس شرکتهای گردشگری تشویق میکند که این شرکتها، تقریباً متشکل از ۹ زن بوده و مبتنی بر خانه روستایی و کسبوکار خانگی هستند. با توسعه گردشگری، ساکنان به درآمد زیادی دست یافتهاند، زیرا بیش از 600000 توریست از این روستا بازدید میکنند. بیلئو و مولی به ترتیب دهکدههای اداری با مساحت 6/8 و5/7 کیلومتر مربع و شامل 1656و 1540 خانوار هستند. پیش از این، روستاها فاقد امکانات حمل و نقل بودند و امرار معاش ساکنان عمدتا به محصولات کشاورزی وابسته بود. در سال ۲۰۰۷، کمربند اکوتوریسم دریاچه Taihu فرصتی را برای دو روستا فراهم ساخت تا اماکن نمایشی گردشگری کشاورزی را بسازند و خانههای روستایی و اقامتگاههای خانگی را توسعه دهند که متعاقباً بیش از 700000 گردشگر را جذب کرده است. این امر برای زنان محلی الهام بخش بودهاست تا تجارت گردشگری را آغاز کنند و در حال حاضر بیش از ۲۰ خانه کشاورزی و اقامتگاههای خانگی متعلق به زنان وجود دارد که درآمد خانوار را به شدت افزایش دادهاست.
جمعآوری دادهها
دادهها از 6-18 فوریه 2017 و از 4 تا 16 آگوست 2017 جمع آوری شدند. در ابتدا،اخبار، گزارشات و مقالات ژورنالی مربوط به روند کارآفرینی و کاهش فقر مرتبط با چارچوب این مطالعه را با استفاده از اینترنت جمع آوری کردیم. سپس، یک طرح مصاحبه بر اساس دادههای فوق برای جمع آوری دادههای اولیه از طریق مصاحبههای نیمه ساختار یافته و مشاهدات شرکت کنندگان ایجاد شد. مصاحبههای نیمه ساختار یافته، ابزار اصلی ما برای دستیابی به دادههابودند. مجموعههایی از عوامل از جمله سن، سطح تحصیلات، زمان راهاندازی و نوع کارآفرینی در نظر گرفه شدند و از میان آنها، دو نوع اصلی از کارآفرینی گردشگری زنان روستایی را مورد بررسی قرار دادیم: خانههای روستایی و اقامتگاههای خانگی. سپس پنج کارآفرین مزرعه دار و پنج کارآفرین خانگی را به عنوان پاسخ دهندگان انتخاب کردیم. کارآفرینان مرزعه دار برای کمک به گردشگران از خانههای خود استفاده میکردند یا خانههای سایر روستاییان را اجاره میکردند و خدمات آنها عمدتا شامل غذا و محل خوابی بود که از کیفیت بسیار بالایی برخوردار نبودند. در مقابل، اقامتگاههای خانگی به پیشرفتهای بیشتری دست یافتند و کارآفرینان با مسکن بهتر و خدمات با کیفیت، به گردشگران کمک میکردند. برای بررسی اینکه آیا دادههای نمونه گیری برای روشن شدن قانون مبنای کاهش فقر کافی بود، با چهار کارآفرین زن دیگر نیز مصاحبه کردیم تا بتوانیم به اطلاعات جدیدی دست یابیم. هیچ رفتاری یا رویدادی جدیدی مورد ملاحظه قرار نگرفت و در نتیجه، مصاحبهها را به پایان رساندهایم. مصاحبهها بر انگیزه کارآفرینی، فرایندها، مشکلات، نفوذ، ادراک و غیره متمرکز شده و در حدود 30 تا 90 دقیقه طول میکشید. شاخصههای جمعیت شناختی پاسخدهندگان در مورد سن، تحصیلات، نوع کسب و کار و زمان شروع کسب و کار به طور خلاصه در جدول ۱ ارائه شدهاند.
