چکیده: دانشگاه های استرالیا دارای سابقه ی طولانی در زمینه ی استفاده از نظرسنجی رضایتمندی دانشجویان هستند. کاربرد آنها گسترش یافته است و هدف آنها، در طول زمان تغییر کرده است. غالبا اینگونه در نظر گرفته میشود که نظرسنجیها متاثر از عوامل خارجی از قبیل رشته تحصیلی، ظرفیت کلاس و سال تحصیلی شرکت کنندگان، دستخوش تحریف شدهاند. نتایج یک تحقیق مقیاس بزرگ در زمینهی تاثیر ظرفیت (اندازه) کلاس بر رضایت دانشجویان در این مقاله شرح داده میشود. این پژوهش در یک دانشگاه بزرگ، جامع و تحقیق-محور استرالیایی انجام شد. این مطالعه مبتنی بر دادههای بدست آمده از نظرسنجی اجرا شده در بین تمام دانشجویان در تمام واحدهای کارشناسی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه در طی چهار ترم میباشد. دادهها براساس ظرفیت کلاس به چهار دسته تقسیم شدند. این دادههای طبقه بندی شده مورد تحلیلهای آماری قرار گرفتند. این مقاله به بحث درباره رویکرد اتخاذ شده، نتایج این تجزیه و تحلیل و مفاهیم ضمنی آنها برای ارزیابی آموزش و یادگیری دانشجویان میپردازد.
کلمات کلیدی: ظرفیت (اندازه) کلاس؛ رضایت دانشجو؛ ارزیابی دانشجویی؛ آموزش عالی
مقدمه
جمع آوری نظرسنجی رضایت دانشجویان از پیشینه ی طولانی در دانشگاه های استرالیایی برخوردار است. در ابتدا، از این امر به عنوان ابزاری برای جمعآوری اطلاعات جهت بهبود شیوه های تدریس در سطح محلی استفاده شد، کاربرد این نظرسنجیها به عنوان یک معیار تضمین کیفیت برای ارزیابی کیفیت آموزش و برنامه درسی رو به افزایش است و همچنین برای اطلاع رسانی در مورد پیشرفت تحصیلی و منابع تصمیمگیری بکار برده میشوند. نظرسنجیها غالبا به دلیل تاثیرات خارجی مانند رشته تحصیلی، اندازه کلاس و سطح سال شرکتکنندگان، تحریف شده در نظر گرفته میشوند. این مقاله به بررسی نتایج یک تحقیق مقیاس بزرگ در زمینهی تاثیر ظرفیت (اندازه) کلاس بر رتبهبندی رضایت دانشجویان اختصاص دارد. این تحقیقات در یک دانشگاه بزرگ و جامع، تحقیقات-محور در استرالیا انجام شد. دادهها از یک نظرسنجی توزیع شده در بین تمام دانشجویان در تمام واحدهای کارشناسی و تحصیلات تکمیلی دانشگاه در چهار ترم بدست آمدند و به 219315 واحد مطالعه و 395871 نظرسنجی آموزشی منجر شدند. دادهها براساس ظرفیت (اندازه) کلاس به چهار دسته تقسیم شدند. مفهوم ظرفیت (اندازه) كلاس براساس تعداد دانشجویان ثبتنام شده در یک واحد تحصيلي و تعداد پاسخهای نظر سنجي تعیین شد. این دادههای طبقهبندی شده مورد تجزیه و تحلیلهای آماری قرار گرفتند. رویکرد اتخاذ شده، نتایج تجزیه و تحلیل و مفاهیم آنها برای ارزیابی آموزش و یادگیری دانشجویان در این مقاله مطرح میشوند.
نظرسنجی دانشجویی
مدتهاست که ارزیابیهای دانشجویی در زمینه های تحصیلات عالی در استرالیا و به طور بین المللی به اجرا در آمده است (نایر و مرتوا، 2010؛ والکر و پالمر، 2011). این نظرسنجیها از دهه 1970 به طور مرتب برای اطلاع رسانی در مورد تدریس و بهبود کیفیت دوره های آموزشی مورد استفاده قرار گرفتهاند (مارش، اورال، کسلر، 1979). همانند هر گونه داده های ذهنی و خودگزارش شده، کسب رضایت و تعیین موارد مناسب برای اندازه گیری آن دشوار است، زیرا ممکن است “دانشجویان به طور متفاوت ابعاد آموزشی را بسنجند” (الیوت و شین 2002، 198). یعنی پاسخ دانشجویان به یک آیتم یکسان در نظرسنجی، متفاوت است- تصور یک شخص از “عالی” ممکن است توسط دیگری به عنوان “رضایتبخش” طبقهبندی شود. اذعان شده است که اندازهگیری رضایت از طریق نظرسنجی بازخورد دانشجویی محدود است، زیرا رضایت دانشجویان با توجه به تجربه تحصیلی آنها، مشابه رضایت مشتری، ناشی از مجموعهای پیچیده از عوامل است (آپلتون- کناپ و کرنتلر، 2006، 254 ). علیرغم تمام محدودیتها، بررسیهای رضایتمندی دانشجویان همچنان معیاری را برای دانشگاهها ارائه میکند تا رضایت دانشجویان را براساس تجربه دانشگاهی آنها تعیین نمایند (اسمیمو و دال، 2012).
بازخورد خود-گزارش شده دانشجویان نیز دارای پیامدهایی فراتر از بررسی دورههای تحصیلی و تدریس دانشگاه-محور است. به طور فزاینده، شیوههای ارزیابی دانشگاهی (سطح سوم) در حال تغییر به نتایج دانشجو-محور است و رضایت دانشجویان به مرکز توجه سنجش تبدیل میشود (بالدوین و جیمز 2000؛ دنسون، لاودی و دالتون، 2010)، حوزهای که توجه به آن نه تنها در استرالیا بلکه در سطح بینالمللی رو به رشد است (آپلتون- کناپ و کرنتلر، 2006؛ کلمز، گان، کاو، 2008؛ مونتاناریی و ویرولی، 2010؛ نایر و مرتووا، 2010).
با این حال، تا حدودی به علت تغییرات سریع رضایتمندی دانشجویان به عنوان یک ساختار مورد علاقه در آموزش عالی، تحقیقات تقریبا ناچیزی درباره مساله بنیادین شناسایی عوامل تاثیرگذار بر ارزیابی دانشجویان به اجرا در آمدهاند. یک عامل کلیدی که تصور میشود تجربه ی دانشگاهی دانشجویان را تحت تاثیر قرار میدهد، ظرفیت (اندازه) کلاس است، حوزه ی که از دهه ی 1970 در زمینه ی آموزش عالی مورد تحقیقات قرار گرفته است (فلد و گروفمن، 1977؛ مارش، اورال، و کسلر، 1979؛ فلدمن 1984؛ واتکینز و افضل پرکار، 1988؛ فرناندز، ماتئو و مونیز، 1998). هر چند، تحقیقات کمتری به طور مستقیم به بررسی رابطه بین رضایتمندی دانشجویان و ظرفیت (اندازه) کلاس میپردازند که نقطه مورد نظر برای مطالعه ی مطرح شده در این مقاله است.
نقش بررسیهای دانشجویی در آموزش عالی استرالیا
دولت فدرال استرالیا در سال 2011، نهاد استانداردهای آموزش دانشگاهی (TEQSA) را که در ابتدا در تجدیدنظر 2008 آموزش عالی استرالیا (برادلی، 2008) پیشنهاد شده بود، تأسیس کرد. TEQSA تاحدودی وظیفه ی تضمین رضایت دانشجویان را برعهده داشت که از طریق ارزیابی نهادی و ارزیابی بازخورد دانشجویان در زمینهی دوره تحصیلی و تجربیات تدریس بدست میآید و معمولا از طریق نظرسنجی ها جمع آوری میشود. این رویکرد بعدا در مقاله مباحثات دولت فدرال، توسعه ابزارهای اندازهگیری عملکرد در آموزش عالی در سال 2011 مورد تایید قرار گرفت که نقش مهم چنین ابزارهای بازخوردی در ارزیابی بازخورد دانشجویان در یک مدل بودجه تقاضا-محور را به طور برجسته نشان میداد:
افزودن تامین مالی که «بر مبنای ترجیح مصرفکننده باشد» … قدرت بیشتری را در رابطه خدماتی به آنها میدهد و انگیزه ارائهدهندگان برای تنظیم محصولاتشان بر مبنای نیازهای شهروندان را تقویت میکند (دپارتمان روابط دانشگاه و صنعت 2011، 3)
در این مورد، مصرف کننده دانشجو است، ارائه دهنده موسسه آموزش عالی است، رابطه خدمات این است که تحصیلات دانشگاهی و رضایت دانشجویان به عنوان زیر مجموعهای از الزامات “شهروندان” با توجه به تجربه سطح سوم (دانشگاهی) آنها عمل میکنند.
TEQSA از زمان تأسیس، روش نظارتی خود را برای تمرکز بیشتر بر موسسات غیر خود-اعتباربخش و موسساتی با محدودیت های قانونی و پیروی از سوابق مورد اصلاح قرار داده است. در عمل این بدان معنی است که موسسات باتجربه و به ویژه موسسات تحقیقاتی پیشتاز اجازه مییابند تا بر فرایندهای خود، مقررات و رضایت دانشجویان نظارت نموده و این موارد را به دولت گزارش دهند. بیانیه یا مقررات خاصی که مشارکت موسسات خود-اعتباربخش آموزش عالی (اکثر دانشگاههای استرالیا) در بررسیهای ارزیابی دانشجویی را الزامی میدانند، وجود ندارد. به عنوان مثال، اساس نامه قانونی استانداردهای تحصیلی 2015 (استانداردهای مجاز) تنها تصریح میکند که نهادها باید با فراهم سازی فرصت هایی برای همه دانشجویان، بازخورد مربوط به تجربیات آموزشی آنها را ارائه نمایند و بازخورد دانشجویی، نظارت نهادی، بررسی و بهبود فعالیتها را آگاه میسازد” (دولت فدرال استرالیا، 2015، 11). قالب این بازخورد مشخص نشده است، اما نظرسنجی ارزیابی دانشجویان به عنوان روشی برای جمعآوری این دادهها در همه دانشگاههای استرالیا اجرا میشود. در نتیجه، تفسیر آموزش عالی استرالیا، رضایت دانشجویان را به عنوان بخش مهمی از سنجش تجربه دانشجویان توصیف میکند (بالدوین و جیمز، 2000). اهمیت این اطلاعات در جذب دانشجویان نیز در حال افزایش است (گروبر و همکاران، 2010؛ بلکمور، 2013). به عنوان مثال، نظرسنجی ملی تجربه دانشجویی، اطلاعاتی را برای اطلاعرسانی به انتخاب دانشجویان در هر دانشگاه ارائه میدهد تا در وب سایت شاخصه ای کیفیت یادگیری و تدریس(QILT) ثبت نام نمایند.
رتبه بندی رضایت دانشجویان که بیش از پیش منطبق بر معیارهای عملکردی است، نه تنها در مأموریتهای سیاست خارجی، بلکه در تصمیمات اداری داخلی نیز مشارکت دارد. این امر شامل بررسی عملکرد کارکنان آموزشی دانشگاه، ادامه دورهها و تخصیص بودجه است. اختلاف در نتایج، هرچند بسیار ضعیف، ممکن است پیامدهای قابل توجهی را برای مدیران ارشد دانشگاهی در پی داشته باشد که مسئول گزارشدهی رضایت دانشجویان به ذینفعان خارجی یا برای استفاده داخلی مرتبط با این موضوع هستند که آیا یافته های سطح دانشگاه یا دانشکده در تصمیمگیری استفاده میشود یا خیر.
همترازی رضایت دانشجویان با پذیرش دانشجو، مسئله “دانشجو به عنوان ذهنیت مصرفکننده” را مطرح میسازد (بالدوین و جیمز 2000؛ لوین، 2005؛ بلک مور، 2009)؛ جاییکه موسسات آموزش عالی به طور فزایندهای در زمینههای خدمات-محور مورد بهره برداری قرار میگیرند (راست و چونگ، 2006؛ بلک مور، 2013؛ وودال، هیلر و رسنیک، 2014). برخی از آنها به شباهت آموزش عالی به یک محصول اشاره کردهاند (شومار، 1997؛ پارکر، 2003؛ نادیو و جیمیسون، 2005؛ هیلر و رسنیک، 2014). با این وجود، تحصیلات عالی یک مشارکت کنندهی در حال رشد در اقتصاد استرالیا به شمار میرود (مارجینسون، 2001). به عنوان مثال، آموزش عالی بینالمللی در خلال سالهای 2014 و 2015، به تنهایی در حدود 7/19 ملیارد دلار در اقتصاد استرالیا سهیم بود و به عنوان سومین بخش بزرگ صادراتی تعیین شد (دپارتمان آموزش و یادگیری، 2015). پیامدهای مالی موجب مهمتر شدن رضایتمندی دانشجویان میگردد و نیاز به جمعآوری دادههای معتبر که به درستی سطح رضایت را نشان میدهد، بیش از پیش اهمیت مییابد.
با این وجود، امکان وابستگی یا تاثیرپذیری رضایتمندی براساس واریانس ظرفیت (اندازه) کلاس هنوز به عنوان نقطه اصلی این پروژه تحقیقاتی مطرح است.
ظرفیت (اندازه) کلاس و رضایت دانشجو
پیامدهای اندازه کلاس برای کیفیت آموزش در آموزش عالی مدتهاست که به طور مستند ارائه شده است (هاسلت، 1976؛ فلد و گروفمن، 1977؛ مارش، اوورال و کسلر، 1979؛ فلدمن 1984؛ فرناندز، ماتئو و مونیز، 1998)، و همچنان به عنوان یک موضوع مورد علاقه مطرح است (هارفیت و تسوی، 2015). یافتههای تحقیق متناقض است و “شواهدی، حاکی از آن است که اندازه کوچک کلاس به طور مثبت عملکرد دانشجویان را تحت تاثیر قرار میدهد” (آریاس و والکر، 2004، 311). در عین حال، آموزش فعال، نتایج یادگیری موفقی را برای کلاسهای بزرگ گزارش میدهد (بار و تگ، 1995؛ پرینس، 2004).
این تقسیم در مطالعات با توجه به مفاهیم ادراک دانشجویی از کیفیت نیز مشهود است، براساس برخی از یافته ها، بیشترین امتیازات از سوی دانشجویان به کلاسهای بزرگ اختصاص یافته است (هاسلت، 1976، 39) در حالیکه سایرین دریافتند که که رتبهبندی کلاسهای کوچک و بزرگ به طور کلی مطلوبتر از کلاسهای متوسط است (مارش، اوورال، و کسلر، 1979، 57). ماهیت غیرقطعی مطالعات قبلی، ابهام در یافته های موجود را به طور برجسته نشان میدهد. این مطالعه با بررسی تاثیر اندازه کلاس بر رضایت دانشجویان، به بررسی مقالاتی میپردازد که دانشجو را به عنوان چارچوب مصرف کننده در نظر میگیرند.
پیشینه
مکان پژوهش، یک دانشگاه بزرگ و تحقیق-محور متروپلیتن است که از دهه ی 1920 با پیشینه ی سربلند در زمینه تدریس و تحقیق، فعالیت میکند. بیش از 45000 دانشجو در سال 2011 در این دانشگاه ثبتنام کردند که در شش دانشکده توزیع شدهاند. نظرسنجیهای بازخوردی پیشگام در مورد تدریس و یادگیری در این دانشگاه از سال 1982 ارائه شدند (موزز، 1986؛ باگستر،1991). این نظرسنجیها در ابتدا برای جمعآوری نظرات دانشجویان در مورد کیفیت آموزش طراحی شد، در تکرار بعدی که اجرای آن در سال 2005 بود، نظرات و بازخورد دانشجویان در مورد تجربهی فعالیتهای یادگیری در یک واحد تحصیلی (که در واژه نامه ی این دانشگاه، دورهی آموزشی نامیده میشود) جمع آوری شد. آخرین نوآوری، ارزیابی دانشجویان از دورهی آموزشی و استاد (SECaT) است. پس از پیگیری موفق و اطمینان از انطباق این ابزار با الزامات آماری نظرسنجی، ابزار SECaT در سال 2010 اجرا شد. بر خلاف پیشینیان که از طریق آموزش آکادمیک و بر مبنای “انتخاب مشارکت” اجرا میشدند، ابزار جدید اجباری شد. برای اجرای نظرسنجی در پایان هر ترم 13 هفتهایی، به هر دورهی تدریس با گروهی بزرگتر از شش نفر ثبت ام کننده (سرشماری) نیاز بود. همه اساتید شرکتکننده در دورهی آموزشی، در این ابزار در نظر گرفته شدند. با ثبت بازخورد دانشجویان در این مقیاس گسترده، دادههای مربوط به مطالعه حاضر تهیه شدند.
هدف و رویکرد
تحقیقات قبلی نشان داد که تفاوت معنیداری بین روشهای مختلف تحلیل رضایت دانشجویان وجود ندارد (کروکس و کان، 1981؛ هاتیوا و راویو، 1993). هدف اصلی این پژوهش، بررسی این یافته های قبلی بود. در نتیجه، این تحقیق به بررسی این امر میپردازد که آیا: (الف) رضایت دانشجو از تجربه دوره و کیفیت آموزش تحت تأثیر تغییر اندازه کلاس است یا خیر؛ و (ب) در صورت تعیین ظرفیت (اندازه) کلاس براساس تعداد ثبت نام کنندهها یا تعداد پاسخها، آیا تغییرات مشهود بود یا خیر.
بررسی تأثیر اندازه کلاس
دادههای مربوط به اندازه ی کلاس در چهار گروه تقسیم شدند: کوچک (S) = 1-35 دانشجو؛ متوسط (M) = 36-75 دانشجو؛ بزرگ (L) = 76-120؛ و بسیار بزرگ (XL) = 121 دانشجو و بیشتر. این چهار دسته تلاش میکنند تا تفاوت های درک شده در گروههای اندازه کلاس را با توجه به توزیع اندازههای کلاس در این دانشگاه تعریف نمایند. شکل 1، توزیع دوره ها را بر مبنای اندازههای کلاس در دورههای کارشناسی و تحصیلات تکمیلی برای نیمسال اول 2011 ارائه میدهد. تعیین اندازه مناسب کلاسها تحت تاثیر مطالعه انجام شده در دانشگاه ملبورن (داورن، داوبس و لویی، 2006) بود که در آن، از محدوده های نامساوی استفاده شد و بهترین مورد، پراکندگی ثبت نام دانشجویان را براساس اندازه کلاس ثبت میکرد. این مطالعه همچنین مقایسههای مفیدی را برای طبقه بندی اندازه های کلاس ارائه داد؛ هر دو موسسه دارای تعداد ثبت نام قابل مقایسه هستند.

بررسی مفهوم اندازه کلاس
دو مفهوم برای اندازه کلاس تعیین و مورد آزمایش قرار گرفتند: (1) تعداد ثبتنام شده و (2) تعداد پاسخهای نظرسنجی. تعداد دانشجویانی که در هفته های پایانی ترم در کلاس شرکت میکنند، اغلب کمتر از افرادی است که ثبت نام کردهاند. علل حضور اندک معمولا توسط کارکنان دانشگاهی به سخنرانیهای ثبت شده و ارائه شده به صورت آنلاین نسبت داده میشود یا به این دلیل است که دانشجویان از ارزیابی اشباع شده و برای تکمیل تکالیف در کلاس حضور نمییابند و یا به این دلیل است که دانشجویان دیگر دیگر به این دوره علاقه مند نیستند و از فراگیری نا امید شده اند. این دلایل آزمایش نشده اند، اما اغلب در جلسات به عنوان موارد قطعی بیان میشوند. به طور مشابه، به دلیل ثبت تعداد ثبت نامها و تعداد پاسخها در گزارشات جمع آوری شده از رتبه بندی دانشجویان، این درک که عدم حضور “موجب کاهش امتیاز میشود”، همیشه برقرار است. این ادراک به تردید کارکنان در مورد اعتبار نتایج منجر میگردد. بنابراین، هر دو مفهوم به منظور بررسی وجود تفاوت در نتایج تحت آزمایش قرار گرفتند.
روش شناسی
جمع آوری دادهها
این پژوهش با استفاده از نمونه گیری آسان از دادههای بازخورد دانشجویی، با استفاده از ابزار SECaT انجام شد. دادههای این تحقیق از نظرسنجیهایی انجام شده در دورههای کارشناسی و تحصیلات تکمیلی در چهار ترم تحصیلی بین ترم اول سال 2010 و ترم دوم سال 2011، به دست آمد. نظرسنجیها به صورت کاغذی برای دانشجویانی که در روز اجرای نظرسنجی در کلاس شرکت میکردند، توزیع شدند. روزهای اجرا متنوع بود، اما آخرین هفتهها قبل از هفتهی مطالعه و جلسات آزمون در بین هفتههای دهم تا سیزدهم انجام شد.
ابزار
نظرسنجی SECaT شامل هر دو بازخورد کمّی و کیفی دانشجویان است، با این حال تنها از دادههای کمّی در این مطالعه استفاده میشود. ابزار شامل دو بخش است: (1) بازخورد دانشجویی در مورد تجربه دوره و (2) بازخورد دانشجویی در مورد کیفیت آموزش. (برای اطلاع از ایتمهای نظرسنجی در در ابزار SECaT به مراجعه کنید). هر بخش شامل هفت آیتم است که هشتمین آیتم، امتیاز کل تجربه دوره و کیفیت آموزش را ارائه میکند. آیتمهای 1 تا 7 برای هر بخش در مقیاس لیکرت پنج نقطه ای سنجیده می شوند که “1 = کاملا مخالف”، “2 = مخالف”، “3 = بینظر”، “4 = موافق” و “5 = کاملا موافق” است. آیتم هشتم برای هر دو بخش براساس مقیاس ‘1 = بسیار ضعیف’، ‘3 = رضایت بخش’ و ‘5 = عالی’ اندازهگیری می شود. این آیتم هشتم به عنوان یک سوال کوتاه اصلی در تصمیمگیریهای نهادی بکار برده میشود و در نتیجه، به عنوان معیار ارزیابی دانشجویان در این مطالعه اتخاذ شد.
آمادهسازی داده ها
اندازه نمونه ی بازخورد دانشجویان در مورد تجربه دوره و کیفیت آموزش به ترتیب برابر با n = 219315 و n = 395871 پاسخ بود. تفاوت در تعداد پاسخها در بین دوره و اجزای آموزشی، ناشی از کیفیت ظرفیت بخش آموزش برای ارزیابی کارکنان متعدد آموزشی در یک ابزارِ مشابه است. پاسخدهندگان صرفنظر از تعداد کارکنان آموزشی، تنها یک بار به موارد مربوط به تجربه دوره پاسخ میدهند. موارد خالی، یعنی نظرسنجی که واحدهای خالی برای هر آیتم داشت، از نمونه حذف شدند. این حذف ضروری بود، بدین ترتیب تعداد پاسخهای دریافتی در نظرسنجی SECaT به طور ساختگی و غیر واقعی افزایش نیافتند.
تحلیل و نتایج
تحلیل ANOVA یک طرفه برای اندازه کلاس و رضایت دانشجویان در سطح دانشگاه و دانشکده برای هر دو بازخورد دانشجویی در مورد تجربه دوره و دادههای کیفیت آموزش انجام شده است.
نتایج تجزیه و تحلیل بازخورد دانشجویان در مورد دادههای بدست آمده از تجربه دوره، روابط معکوس بسیار ضعیفی را در سطح دانشگاه برای ترکیبات زیر نشان داد:
-
تعداد پاسخهای دریافت شده (M = 3.95 (SD = 0.85), F(3, 216 075) = 502.30, p < 0.05, η2 = 0.007)
-
تعداد دانشجویان ثبت شده (M = 3.95 (SD = 0.848), F(3, 214 846) = 680.19, p < 0.05, η2 = 0.009)
به طور مشابه، ANOVAهای یک طرفه در دادههای جمعآوری شده در سطح دانشگاه برای بازخورد دانشجویی در مورد کیفیت آموزش به روابط آماری معکوس معنیدار و در عین حال بسیار ضعیفی منجر شد:
-
تعداد پاسخ های دریافتی (M = 4.15 (SD = 0.841), F(3, 390074) = 796.33, p < 0.05, η2 = 0.006)
-
تعداد دانشجویان ثبت شده (M = 4.15 (SD = 0.842), F(3, 386750) = 1176.782, p < 0.05, η2 = 0.009)
با توجه به قابلیت بسیار ضعیف مدلهای ANOVA، تحلیلهای تعقیبی اجرا نشدند.
ANOVA: سطح دانشکده
روابط معکوس معنیدار آماری اما بسیار ضعیفی بین اندازه کلاس و رضایتمندی دانشجویان در سطح دانشگاه وجود داشت. تحلیل ANOVA یک طرفه در سطح دانشکده به منظور تعیین این امر که آیا این روند در این سطح نیز مشهود است یا خیر، انجام شد. نتایج بدست آمده از ANOVA در سطح دانشکده برای «بازخورد دانشجویی از تجربه دوره» در جدول 1 و «بازخورد دانشجویی از کیفیت آموزش» در جدول 2 گزارش شده اند.

