چکیده
در این مقاله تاثیر حاکمیت درونی بانکداری بر خلق نقدینگی بانک در ایالات متحده قبل، در طی و پس از بحران مالی 2007-2009 تحت بررسی قرار گرفته است. با استفاده از دادههای سطح شرکت سهامدار(هولدینگ) بانک، امکان خلق سطوح بالاتری از نقدینگی در بانکهایی با مدیریت بهتر تحلیل میگردد. مشخص شد که این اثر تنها برای شرکتهای هولدینگ بزرگ بانکی مثبت و قابل توجه است. با تحلیل بیشتر، دستهبندیهای خاص نظارت درونی آشکار میشوند: آموزشCEO (مدیرعامل)، ساختار حقوق و دستمزد، شیوههای پیشرفته و مالکیت که از تاثیر قابل توجهی بر نقدینگی بانکها برخوردارند. با این وجود، این اثر مثبت عمدتا در طول دوره بحران و همچنین برای بانکهای بزرگ رخ میدهد که خالقان نقدینگی بالا محسوب میشوند. در نهایت، مشخص شد که اثر حاکمیت در خلق نقدینگی در طول دوره بحران افزایش مییابد. این یافتهها حتی در حین کنترل معیارهای نقدینگی، اندازه بانک و مشکلات درونزایی بین حکومتداری و ایجاد نقدینگی نیز قوی هستند.
کلمات کلیدی: خلق نقدینگی؛ حاکمیت؛ بحران؛ شرکتهای هولدینگ بانک؛ حقوق و دستمزد
1- مقدمه
بحران مالی در سالهای 2007-2009 شواهد موجه ایی را در مورد نحوهی تبخیر سریع نقدینگی ودوام طولانی مدت ناپایداری ناشی از آن ارائه میکند. از مراحل اولیه بحران، مشکلات مدیریت نقدینگی حتی در موسسات مالی با سطوح سرمایه کافی آشکار شد. ﮐﻤﻴﺘﻪ ﻧﻈﺎﺭﺕ ﺑﺎﻧﮑﻲ ﺑﺎﻝ (BCBS) به این نتیجه رسید که بسیاری از بانکها هنگامیکه هنوز نقدینگی فراوانی وجود داشت، در پیروی از اصول مدیریت ریسک نقدینگی ناموفق بودند (بانک تسویههای بین المللی، 2008). در نتیجه، مسائل مربوط به مشکلات ریسک و حاکمیت در مقررات بانکی جدید، مطالعات تحقیقاتی بانکی و سرفصلهای خبری مورد توجه قرار گرفت. بر اساس مقالهی ارائه شده در ژورنال وال استریت در 2015، ناظران بانک آمریکایی دریافتند که پیشرفت در مدیریت بانکی از تاثیر مثبتی بر سلامت سیستم مالی ما برخوردار است.
بحران مالی 2007-2009 (که در اینجا “بحران” نامیده میشود)، نه تنها چندین نقص در سیستم مالی ما بلکه شکافهای طولانی در مطالعات بانکی را نشان داد. به ویژه، حذف موسسات مالی از مطالعات حاکمیت مورد توجه است. در این مقاله تجربی، نحوهی اثرگذاری حاکمیت شرکتی درونی بر خلق نقدینگی بانک و تفاوت این امر در کلاسهای اندازه بانک برای اولین بار مورد بررسی قرار میگیرد. دو نوآوری در این مقاله مطرح میشوند. نخست آن که میخواهیم شکاف در ادبیات حاکمیت بانکی را با ارائه اولین بررسی در مورد تاثیرگذاری حاکمیت شرکتی بر خلق نقدینگی پُر کنیم. دوم آنکه قصد داریم ادبیات محدود و اما رو به رشد تجربی در مورد خلق نقدینگی بانکی را گسترش دهیم. در حالی که چند مطالعه اخیر به بررسی نحوه تاثیرگذاری حاکمیت درونی بر رفتار مخاطره پذیر یا عملکرد بانک میپردازند (به عنوان مثال نگاه کنید به بلتراتی و استولز2012؛ ارکنزو همکاران، 2012؛ ایلول و یرامیلی، 2013)، هیچ مقالهایی در زمینهی بررسی نحوهی ارتباط حاکمیت شرکتی با خلق نقدینگی بانک ارائه نشده است. به وضوح مشخص است که هر بانک برای رقابتی شدن، باید دو ماموریت اصلی را انجام دهد؛ یک بانک باید قادر الف) به تغییر خطر و ب) خلق نقدینگی باشد (باتاچاریا و تاکور، 1993). بانکها با توجه به تئوری تغییرات ریسک، سپردههای بدون خطر را برای تامین وامهای پرمخاطره تغییر دادند (مثلا دیاموند، 1984؛ راماکریشنان و تنکسور، 1984؛ بوید و پرسکات، 1986). تاثیر حاکمیت درونی بر تغییرات ریسک و رفتار مخاطره آمیز آن به طور گسترده در گذشته مورد بررسی قرار گرفته است؛ مبحث تأثیر حاکمیت بر خلق نقدینگی در مطالعات مطرح نشده است، اما معتقدیم که این بخش به همان اندازه مهم است. خلق نقدینگی و تغییر ریسک به طور همزمان حرکت نمیکند، ضروری است که تفاوتهای آنها به طور برجسته نمایش داده شود تا به طور کامل، نقش بانک در خلق نقدینگی در سیستم مالی درک گردد (برگر و بوومان، 2009).
روند خلق نقدینگی، بانکها را در معرض خطرات متعدد قرار میدهد. بانکها با تبدیل سپردههای نقدشونده به داراییهای نقدشونده، نقدینگی را خلق میکنند. در حالی که این امر یک سرویس حیاتی برای اقتصاد به شمار میرود، اما اجرای آن موجب آسیب پذیری بانکها میشود (دیاموند و دایبویگ ، 1983). با وجود این آسیب پذیری، بانکها همچنان به خلق نقدینگی در دوران رکود اقتصادی ادامه میدهند، بنابراین نقش مهمیدر نظام مالی ایفا میکنند (به عنوان مثال برایانت، 1980؛ برنانکه، 1983؛ دلارشیا و همکاران، 2008). هر چند، محدودیتهایی برای منافع اقتصادی خلق نقدینگی وجود دارد. براساس مطالب ارائه شده توسط آشاریا و ناکوی (2012)، نقدینگی بیش از حد ممکن است با تحریک بخش بانکی به شروع یا تشدید حباب دارایی، به طور بالقوه آسیب پذیری آنرا افزایش دهد و به بحران مالی منجر گردد. برگر و بوومان (2014) به شواهدی در خصوص افزایش خلق نقدینگی بلافاصله قبل از دوره بحران و پیشگویی بحرانهای آینده توسط خلق نقدینگی بیش از حد دست یافتند. این مطالعات براهمیت افزایش درک ما از خلق نقدینگی بانک تاکید دارند. هدف این مقاله، گسترش دانش در مورد این موضوع و به طور خاص در زمینهی ارتباط بین حاکمیت بانک و نقدینگی با پاسخ دادن به سوالات زیر است؛ آیا حاکمیت درونی بانک بر خلق نقدینگی بانک تاثیرگذار است؟ آیا این اثر برای همه بانکها یکسان است؟ آیا بانکهایی با سطوح بالایی ازخلق نقدینگی، بهتر از خالقان نقدینگی کم اداره میشوند؟
پاسخدهی به این سوالات با استفاده از معیارهای تجربی خلق نقدینگی بانکی صورت میپذیرد که تنها شامل فعالیتهای بانکی سنتی، وامها و سپردهها، بلکه فعالیتهای غیر بانکی نیز است. این تمرکز دوگانه مهم است زیرا نقدینگی در بانکها نه تنها از تبدیل سپردههای نقدشونده به داراییهای نقدشونده، بلکه از تعهدات خارج از ترازنامه خلق میشوند (به عنوان مثال، هولستروم و تایرول، 1998؛ برگر و بوومان، 2009؛ کاشایاپ و همکاران، 2002). دو معیار نقدینگی مورد استفاده در این مطالعه عبارتند از: cat fat و cat nonfat. از تعاریف ارائه شده توسط برگر و بوومان (2009) برای این متغیرهای نقدینگی استفاده میکنیم. Cat nonfat، نقدینگی خلق شده در ترازنامه را اندازه گیری میکند و Cat fat برابر با مجموع نقدینگیهای موجود در ترازنامه و خارج از ترازنامه است.
به منظور پیش نمایش نتایج، شواهد بدست آمده حاکی از تاثیر مثبت حاکمیت درونی بانک بر ایجاد نقدینگی است و این تأثیر برحسب تعاریف مختلف نقدینگی، استوار است. همچنین اثر حاکمیت در خلق نقدینگی با استفاده از سه زیرنمونه بانکی مرتب شده بر اساس داراییهای کلان بررسی میگردد. اثر مثبت حاکمیت در خلق نقدینگی بانکی را در نمونه کامل و برای بانکهای بزرگ درصورت تقسیم نمونه به زیرنمونههای کوچکتر دریافتیم. همچنین مشخص شد که که قبل و بعد از بحران مالی، نظارت بهتر باعث ایجاد نقدینگی میشود و در طول بحران مالی تاثیر حاکمیت بر ایجاد نقدینگی مثبت و قابل توجه است. این نتیجه بر تغییرات مهم نظارتی و کنترلی هیات مدیره در طی بحران مالی دلالت دارد. به طور خاص، دریافتیم که نمرات بهتر در دستهبندیهای حاکمیتی خاص مانند ویژگیهای کمیته حسابرسی، انگیزههای جبران و ویژگیهای مالکیت دارای تأثیرات مختلفی بر خلق نقدینگی در طی بحران مالی نسبت به قبل و بعد از این دوره دارند. به عنوان مثال، اثر نمرات بهتر حاکمیت مربوط به مشخصات کمیته حسابرسی تا قبل و بعد از بحران برای for cat و cat nonfat مثبت است، اما این اثر در طول بحران برای cat fat منفی است و از لحاظ اقتصادی برای cat nonfat منفی است.
ما همچنین بررسی میکنیم که چگونه سرمایهی سهامداران بر خلق نقدینگی اثر میگذارد. کورنت و همکاران (2011) دریافتند که بانکها با استفاده از سپردههای محوری بیشتر که یک جزء کلیدی از خلق نقدینگی به شمار میرود و سرمایهی سهامداران بیشتر، در مقایسه با آن دسته از بانکهایی که بیشتر به منابع عمده فروشی تامین مالی در طول بحران مالی متکی هستند، با افزایش قابل توجهی در تولید وام مواجه شدند. در این مطالعه دریافتیم که رابطهی مثبتی بین سهام و خلق نقدینگی در تمام معیارهای نقدینگی وجود دارد. علاوه بر این، نتایج در تمام زیرمجموعههای نمونه بانکی و دورههای نمونه ای، قوی هستند.
تحلیل بیشتر با استفاده از دو نمونه فرعی از خالقان نقدینگی بالا (بالای 25%) و خالقان نقدینگی کم (پایین 25%)، نتایج بیشتری را ارائه میکند. هنگام بررسی نمونه کامل دادهها نشان داده شد که اثر حاکمیت در خلق نقدینگی تنها برای خالقان نقدینگی بالا، قابل توجه است. با در نظر گرفتن متغیرهای فردی حاکمیت، ویژگیهای بهتر کمیته حسابرسی حاکی از اثر مثبت بر خلق نقدینگی در سراسر دوره نمونه است، اما این امر تنها در مورد خالقان نقدینگی بالا صدق میکند. بدین ترتیب این ادعا که با افزایش حاکمیت درونی، بانکها نقدینگی بیشتری را ایجاد میکنند مورد حمایت قرار میگیرد. از سوی دیگر، به استثنای ویژگیهای مالکیتی، بهبود حاکمیت درونی فاقد تاثیر بر خلق نقدینگی بانک برای خالقان نقدینگی کف است. همچنین اثر مثبت حاکمیت در خلق نقدینگی برای متغیرهای مشخصه مالکیت در خلال نمونه سالهای 2003 تا 2007 شناسایی شد که تفاوتهای قابل توجهی در طی دوره بحران ندارد.
ساختار بقیه مقاله به شرح زیر است: در بخش 2، چارچوب نظری و توسعه فرضیه شرح داده میشوند. بخش 3 به توصیف نمونه، دادهها و نقدینگی، متغیرهای حاکمیت و کنترل مورد استفاده در برآورد اختصاص دارد. روش شناسی تجربی در بخش 4 مطرح میگردد. نتایج تجربی بدست آمده در بخش 5 مورد بحث قرار میگیرند. در بخش 6، اظهارات پایانی ارائه میگردد.
2- چارچوب نظری و توسعه فرضیه
در این بخش، ادبیات و نظریههای موجود برای توسعهی فرضیههای ما در مورد ارتباط بین حاکمیت شرکتی و خلق نقدینگی و اثر سرمایه در خلق نقدینگی در حین کنترل حاکمیت درونی مورد بررسی قرار میگیرند
مطالعه ما که ادبیات موجود در مورد خلق نقدینگی را گسترش میدهد و به ادبیات مربوط به حاکمیت در حال رشد بانکی متکی است. بانکها با خلق نقدینگی براساس پرداخت وامهای نسبتا غیرنقدینه برحسب سپردههای نقدشونده، نقش مهمیرا در صنعت ایفا میکنند. به عنوان مثال، مشخص شده است که وامهای شرکتی، از طریق وامهای کسب و کار سنتی یا تعهدات وام، یک محرک مهم برای فعالیتهای تجاری (مانند Guiso و همکاران، 2004)، راهاندازی شرکت (به عنوان مثال کیرر و ناندا، 2009) و بهرهوری شرکت (به عنوان مثال کریشنان و همکاران، 2014) به شمار میرود.
مطالعات تجربی در مورد خلق نقدینگی بانکی محدود اما در حال رشد است. برگر و بوومان (2009) شکاف مهم در تحقیقات بانکی را با ایجاد چهار معیار تجربی برای نقدینگی بانکی پر میکنند: cat fat، mat fat، cat nonfat و mat nonfat. این معیارها بر اساس دستهبندی وامها یا سررسیدها (cat یا mat) و گنجاندن (fat) یا حذف (nonfat) فعالیتهای خارج از ترازنامه است. مطالعات بعدی در زمینهی خلق نقدینگی تجربی از معیارهای آنها استفاده نموده و لینکهای قابل توجهی را بین خلق نقدینگی و سرمایه سهامدارن (هورواث و همکاران، 2014)، سیاست پولی (برگر و وبوومان، 2014)، خروجی اقتصادی (برگر و سیجانو، 2016) و دخالت حاکمیت (برگر و همکاران، 2016) یافت. با این وجود، براساس دانش ما، مقالهی حاضر اولین مطالعهایی است که به بررسی تأثیر حاکمیت در خلق نقدینگی میپردازد.
2-1: نقدینگی بانکها و حاکمیت شرکتی
H1: بانکهای دارای حاکمیت درونی قویتر، نقدینگی بیشتری را در ترازنامه (cat nonfat) خلق میکنند.
H2: بانکهای دارای حاکمیت درونی قوی تر، نقدینگی بیشتری را در داخل و خارج از ترازنامه (cat fat) خلق میکنند.
بانکها هنگام خلق نقدینگی، نقدینگی خود را کاهش میدهند (بوومان، 2013). بانکها به دلیل خطرات نقدینگی آسیب پذیرند؛ زیرا آنها باید نقدینگی مورد تقاضا را به سپرده گذاران ارائه دهند. در نهایت، افزایش سیستماتیک در تقاضای نقدینگی میتواند به ادارهی بانک توسط سپرده گذاران منجر گردد (کورنت و همکاران، 2011). بنابراین، شبکههای امنیتی نظارتی (مثلا بیمه سپرده) برای حذف اجرای سیستم بانکی به طور بالقوه فاجعه آمیز وجود دارند. در عوض، ریسک اخلاقی و ارزشهای اختیاری مربوط به مسئولیت محدود بانکها، موجب وابستگی شدید بانکها به اهرمیبرای تولید وام و خلق نقدینگی میگردد. علاوه بر این، سپرده گذاران در مقایسه با سایر بستانكاران، از حساسیت کمتری نسبت به ریسک برخوردارند و در نتیجه، غرامت کافی بابت ریسک پذیری بانکها مطالبه نمیکنند (آشارایا و همکاران، 2009).
مکی و اوهارا (2016) نشان دادند که بانکها دارای ساختارهای غیرمعمول سرمایهایی هستند و صراحتا به دلیل این ویژگی غیر معمول است که نقش منحصر به فردی را در خلق نقدینگی برای اقتصاد بر عهده دارند. ارتباط قوی بین اهرم و خلق نقدینگی توسط دیاموند و راجان (2001) شرح داده شد، در حالی که برگر و همکاران (2016) دریافتند که ترویج تأمین نقدینگی و رفتار بیش از حد مخاطره آمیز بانکها میتواند قبل از بحران مالی رخ دهد. توافق گسترده ای وجود دارد که قرار گرفتن در معرض ریسکهای اساسی و شکست در مدیریت ریسک در بانکها، عوامل تاثیر گذار بر بحران درجه دو است (ﺑﺮﻧﺮﻣﯿﺮ، 2009). ایلول و یرامیلی (2013) پیشنهاد میکنند که جلوگیری از شکستهای مدیریت ریسک که کنترل کامل آنها از طریق نظارت منظم یا نظم بازار خارجی غیرممکن است، مستلزم حاکمیت قوی درونی میباشد.
مشکلات مدیریتی شرکتها در بانکها وجود دارد و اثرات آنها به ویژه پس از بحران مالی به خوبی ثبت شده است (لائون و لوین ، 2009؛ پاتان، 2009؛ فالنبراچ واستولز؛ 2011؛ آبی و همکاران 2012؛ بلتراتی و استولز؛ 2012؛ پاتان و فاف 2013) هر چند، تحقیقات در زمینه حاکمیت بانک عمدتا بر بررسی اثرات بر عملکرد بانک و / یا رفتار ریسک پذیری تمرکز دارد. در میان یافتهها هیچ توافقی وجود ندارد، برخی از مطالعات حاکی از آن است که حاکمیت بانک برای این متغیرها مهم است ((لائون و لوین ، 2009؛ پاتان، 2009)، در حالی که برخی دیگر دریافتند که نقش حاکمیت در بانکها بی اهمیت است ( فالنبراچ واستولز؛ 2011؛ آبی و همکاران 2012؛ بلتراتی و استولز؛ 2012؛ وینتوکی و همکاران، 2012).
H3: تأثیر حاکمیت بر خلق نقدینگی بانکی برای بانکهای بزرگ، قوی تر است
H4: تأثیر حاکمیت بر خلق نقدینگی بانک، برای بانکهای که خالقان نقدینگی بالترند، قوی تر است.
در این مطالعه فرض میگردد که خلق نقدینگی و حاکمیت در ارتباطند. با محدودسازی ریسک بیش از حد توسط حاکمیت قوی، بانکها میتوانند نقدینگی را با ریسک کاهش یافتهی ورشکستگی خلق کنند. Faleye و کریشنان (2014) دریافتند که اثربخشی هیئت مدیره بانک موجب کاهش وام دهی پرمخاطره میشود و این تاثیر محدود به زمانهای آشفتگی است. آنها همچنین دریافتند که این اثر برای بانکهایی با کمیتههای ریسک اعتباری، قوی تر است. اگر حاکمیت قوی به بانکها اجازه دهد که نقدینگی را با اتخاذ ریسکهای محتاطانه خلق کنند، امکان افزایش ارزش شرکت آنها فراهم شده وهمچنان قادر به پرداخت بدهیهای خود هستند.
بنابراین، انتظار داریم بانکهایی با حاکمیت درونی قوی تر، نقدینگی بیشتری را نسبت به بانکهای با حاکمیت درونی ضعیف تر ایجاد کنند. علاوه بر این، برگر و بوومان (2009) دریافتند که 81 درصد نقدینگی در بخش بانکی ایالات متحده توسط بانکهای بزرگ خلق شده است. علاوه بر این، متعقدیم که خلق نقدینگی بیشتر توسط بانکهایی با حاکمیت درونی قوی ترصورت میپذیرد، بنابراین انتظار میرود که تأثیر قابل توجه حاکمیت در خلق نقدینگی بانکی برای بانکهایی که بیشترین نقدینگی را در سیستم بانکی خلق میکنند، مشاهده گردد.
H5: سهام از تاثیر مثبت بر خلق نقدینگی برخوردار است، در حالی که حاکمیت درونی بانک (“فرضیه جذب ریسک”) را کنترل میکند.
برگر و بوومان (2009) دو فرضیه متضاد را برای توضیح اثر سرمایه بر خلق نقدینگی مطرح ساختند. از یک سو، فرضیه “شکست- برون رانی” پیش بینی میکند که سرمایه بالاتری باعث کاهش آسیب پذیری بانکها و در نتیجه، کاهش فعالیت نظارتی بر وام گیرندگان و خلق نقدینگی خواهد شد. از سوی دیگر، فرضیه “جذب ریسک” پیش بینی میکند که نسبتهای سرمایه ایی بالاتر، به بانکها کمک میکند تا خود را در موقعیت بهتری برای جذب ریسک قرار داده و بنابراین نقدینگی بیشتری را خلق میکنند. نتایج آنها از اولین فرضیه تنها برای بانکهای کوچک در نمونههایشان حمایت میکنند، در حالی که نتایج مربوط به بانکهای بزرگ از فرضیه جذب ریسک حمایت میکنند. نمونه ما تنها شامل شرکتهای هولدینگ بانکی است، معتقدیم رفتار آنها شبیه به بانکهای بزرگ و نهادهای متنوع خواهد بود. پیش بینی میکنیم که سرمایه سهامداران در یافتن موقعیتی بهتر برای جذف ریسکها کمک میکند و تاثیر آن بر خلق نقدینگی، مثبت است. علاوه بر این، اگر بانکها ریسک نموده و سرمایه کافی برای کار خود را حفظ نمایند، میتوانند نقدینگی را با ایجاد وام و دیگر فعالیتهای ترازنامه خلق کنند.
3- توضیحات مربوط به نمونه، دادهها و متغیرها
3-1: نمونه و داده
شرکتهای هوادینگ بانکهای دولتی آمریکا (BHCها) را با امتیازات خارج قسمت حاکمیت شرکتی در سطح شرکت (CGQ) از مجموعه دادههای گردآوری شده از خدمات سهامداران نهادی (ISS) از سه ماهه اول سال 2003 تا سه ماهه چهارم سال 2009 شناسایی نموده و سپس مطالعه خود را گسترش میدهیم تا BHCها را همراه با دادههای حاکمیت تا سال 2013 در بر گیرد. نمره ISS با استفاده از 8 ویژگی حاکمیتی متفاوت از سال 2003-2009 محاسبه میشود، اما این شاخص در سال 2010 تغییر یافت و در حال حاضر تنها شامل 5 ویژگی حاکمیتی است (به پیوست مراجعه کنید). نمرات CGQ در مجموع 495 BHC دولتی در طول دوره نمونه ما در دسترس هستند. از سال 2003 تا سال 2009، دو بار در سال، ویژگیهای حاکمیتی توسط ISS به ماتریس CGQ و شرکتهای بیشتری به مجموعه داده اضافه شدند، تا این که ترکیب آن در سال 2009 تغیرر کرد. برای سازگاری، معیارهای حاکمیتی با استفاده از ویژگیهای موجود در کل 11 سال دوره مطالعه در نظر گرفته میشوند.
نمونه نهایی ما با ادغام دادههای حاکمیتی ISS با دو منبع داده دیگر یعنی دادههای خلق نقدینگی که به صورت سیستماتیک توسط برگر و بوومان و گزارشات FR Y-9C از بانک فدرال رزرو شیکاگو ایجاد میشود. در ابتدا، دادههای مربوط به خلق نقدینگی بانک را برای 4307 شرکت هولدینگ از طریق انطباق با دارندگان قانونی بالاتر به بانکهای موجود در مجموعه دادههای نقدینگی بانکی جمع آوری میکنیم. سپس، این دادهها را با دادههای حسابداری و مالی بدست آمده از گزارش FR Y-9C موجود در بانک مرکزی شیکاگو ادغام میکنیم که به 2644 BHC با موفقیت تطبیق یافته منجر شد. در این مرحله، 989 BHC براساس دلایل زیر از از مطالعه کنار گذاشته میشوند: 1) بدون تعویق وام؛ 2) سپرده صفر؛ 3) مقادیر منفی سهام کلی؛ یا (4) اطلاعات مالی کمتر از یک سال. در نهایت، BHCها منطبق بر امتیازات حاکمیت ISS هستند. مجموعه داده کامل ما شامل 247 BHCs و 7721 مشاهدات بانکی است: 3295 برای بانکهای بزرگ، 2762 برای بانکهای متوسط و 1645 برای بانکهای کوچک. آمار خلاصه در جدول 1 ارائه شده است.
3-2: متغیرهای خلق نقدینگی
در مطالعه ما از دو متغیر خلق نقدینگی برگر و بوومان (2009)، catfat و cat nonfat استفاده میکنیم. این دو متغیر از مجموعه داده ای که توسط نویسندگان به طور عمومیمنتشر شده است جمع آوری شده و براساس روش سه مرحله ای محاسبه میشود. در مرحله اول، داراییها، بدهیها و صلاحیتها به صورت نقدینگی، نیمه نقدینگی یا نقدینگی مبتنی بر سهولت، هزینه و مدت زمان لازم برای خارج کردن وجوه نقدشونده از بانک توسط مصرف کننده و سهولت، هزینه و زمان لازم که یک بانک بتواند تعهدات خود را برای برآورده سازی این تقاضاهای نقدینگی استفاده کند، طبقه بندی میشوند. تمام اقلام خارج از ترازنامه تحت یک روش مشابه طبقه بندی میشوند. در مرحله دوم، وزنها مطابق با نظریه ایجاد نقدینگی به تمام فعالیتهای بانکی اختصاص مییابند. وزنهای مثبت برای دارایی نقدینه و بدهیهای نقدینه اعمال میشود، بنابراین نقدینگی هنگامیخلق میشود که از یک بدهی نقدینه برای تامین داراییهای نقدینه استفاده گردد: برای مثال، زمانی که سپردهها برای تامین مالی یک شرکت کوچک بکار برده میشوند. به طور مشابه، وزنهای منفی به داراییهای نقدینه، بدهیهای نقدینه و سهام اعمال میشود. در این وضعیت، نقدینگی هنگامیکاهش مییابد که از بدهیهای نقدینه یا سهام برای تامین مالی نقدینگی استفاده میشود. در مرحله سوم، متغیرهای نقدینگی از ضرب هر آیتم در وزن مربوطه خلق میشوند.
برگر و بوومان (2009) چهار متغیر نقدینگی متفاوت را براساس دستهبندی وامها (cat یا mat) و گنجاندن (fat) یا حذف (nonfat) فعالیتهای خارج از ترازنامه محاسبه کردند. در مطالعه ما، تنها از طبقه بندی وامها بر اساس دستهبندیها و از همه مهمتر، معیار خلق معیار نقدینگی “catfat” استفاده میشود. برگر و باوومان نتیجه گرفتند که در میان چهار معیار نقدینگی، “catfat” شاخص نقدینگی برتر است زیرا سررسیدها در مقایسه با دستهبندیها، شاخصهای زمانی، هزینه ایی و سهولتی بسیار خوبی برای بانکها جهت دستیابی به وجوه نقدینه از تعهدات خود نیستند، این امر ناشی از این است که بانکها چگونه از بهادارسازي برای دستیابی به این وجوه استفاده میکنند. علاوه بر این، متغیرهای ” fat” شامل فعالیتهای خارج از ترازنامه و در نتیجه یک تصویر کامل از خلق نقدینگی بانک است. برای تکمیل مطالعه خود، از cat nonfatدر مدلهای خود استفاده میکنیم. این معیار خلق نقدینگی، تنها فعالیتهای ترازنامه را در بر میگیرد.
برگر و بوومان (2009) نشان میدهد که تنها 50 درصد از نقدینگی به طور متوسط از فعالیتهای ترازنامه ایجاد شده است، در حالی که نیمه دیگر از فعالیتهای خارج از ترازنامه ایجاد میشود. در این مطالعه دریافتیم که به طور متوسط در کل دوره نمونه، BHCهای بزرگ 5/24% از کل نقدینگی خارج از ترازنامه را خلق میکنند، در حالی که نقدینگی خلق شده توسط بانکهای متوسط و بانکهای کوچک به ترتیب 9/11 درصد و 8/12 درصد از تعهدات خارج از ترازنامه هستند. تحلیل فعالیتهای خارج از ترازنامه، جالب و مرتبط با سلامت و یکپارچگی بانکهاست، زیرا این فعالیتها، ترازنامه آینده را تشکیل میدهند. این فعالیتها شامل خلق داراییها و بدهیهای احتمالی هستند که به مکان یابی پتانسیل بالقوه خود در ترازنامه بانک منجر میشوند (ساندرز و کورنت، 2013).
3-3: حاکمیت شرکتی
با پیروی از Jiraporn و همکاران (2011)، یک شاخص حاکمیت جامع برای هر بانک در نمونه ما محاسبه میشود. حاکمیت در dex با اعطای یک امتیاز برای هر یک از 50 استانداردهای حاکمیتی اعمال شده از سال 2003 تا 2009 و 56 استانداردهای حاکمیتی از 2010 تا 2013 ساخته میشود. این استانداردها در پیوست ذکر شده اند.
برای زیر نمونه ی سالهای 2003-2009 شاخص با استفاده از 50 استاندارد مختلف از 8 طبقه بندی محاسبه میشود: حسابرسی، هیئت مدیره، اساسنامه/ مقررات، آموزش مدیریت در امور حاکمیت، پاداش مدیر اجرایی و رئیس، مالکیت، اقدامات پیشرونده و حالت ادغام. برای نمونههای 2010-2013، شاخص با استفاده از تنها 5 طبقه بندی: حسابرسی، هیئت مدیره، اساسنامه/ مقررات، پاداش مدیر اجرایی و رئیس و مالکیت محاسبه میشود. دو مورد از سه دستهبندی در سال 2010-2013 در نظر گرفته نمیشود؛ آموزش مديريت در امور حاکمیت و وضعيت ادغام، شامل تنها يك ويژگي حاکمیتی مي شود. دسته سوم که در محاسبه 2010-2013 گنجانده نمیشوند، “اقدامات پیشرونده ” هستند که شامل ویژگیهایی مانند سن قانونی بازنشستگی برای مدیران و یا وجود یک هیات مدیره اجرایی برای تصویب طرح جانشینی CEO میباشند، فهرست کامل در پیوست ارائه شده است. در این تحلیل، پایگاه داده حاکمیت غنی ما نیز استخراج شده و از مقادیر مقولههای ذکر شده استفاده میکنیم.
معتقدیم که شاخص حاکمیت ما، صرف نظر از تغییر محاسبات در سال 2010، حاکمیت درونی BHCها را دقیقا اندازه میگیرد. با این حال، همچنین امکان بروز یک وقفه در سال 2010 را در نظر گرفته و نتایج را برای دو زیر نمونه، هر کدام با محاسبات شاخصهای مختلف، نشان میدهیم. براساس نتیجه گیری براون و کایلر (2006)، مزیت استفاده از اندازه گیریهای ماتریس حاکمیت ISS، دامنه ی گسترده تر و پوشش شرکتهای بیشتر است. در عین حال، برای معیارهای حاکمیتی، این شاخص پویاتر از سایر شاخصهای مورد استفاده در سایر مطالعات است.
4- روش شناسی تجربی
برای برآورد مدل، از دادههای پانل برای همه BHCهای فهرست شده در نمونه با استفاده از معیارهای نقدینگی cat fat و cat nonfat که از طریق داراییهای ناخالص به عنوان متغیر وابسته استفاده میشود، استفاده میکنیم. داراییهای ناخالص کل از جمله داراییهای کل به اضافه خسارت وام و زیانهای اجاره دهی و ذخیره ریسک اختصاص یافته است.
مدل تجربی پایه ی ما برای بررسی تأثیر حاکمیت درونی بر خلق نقدینگی بانکی از معادله زیر پیروی میکند:

استاندارد قوی برآورد شده و با استفاده از BHC خوشه بندی میشوند. با توجه به نتایج آزمایشهای هوسمن، اثرات ثابت برای برآورد مدل ما توصیه میشود.
در برآورد ما، ریسک سطح بانکی و ویژگیهای عملکرد و شرایط اقتصاد کلان کنترل میشوند. برای ویژگیهای بانک، ریسک بانک، اندازه و عملکرد تحت کنترل هستند. ریسک بانک با استفاده از z-score و ریسک اعتباری کنترل میشوند. z-score اندازه گیری فاصله بانک به طور پیش فرض است و به عنوان بازده دارایی به همراه نسبت دارایی سرمایه تقسیم بر انحراف معیار بازده دارایی تعریف شده است. مقادیر z-score بالاتر، بیانگر بانکهای با ثبات تر با فاصله بیشتری نسبت به پیش فرض است. z-score به شدت تحریف میشود و بنابراین براساس توصیه لاون و لوین (2009) تبدیل لگاریتمیآن در نظر گرفته میشود. معیار ریسک اعتبار با تقسیم سرمایه کل (سطح 1 + سطح 2) بر مجموع داراییهای موزون شده- ریسک محاسبه میشود، این شاخص میتواند افزایش (کاهش) رفتار ریسکپذیر را در زمانی نشان دهد که داراییهای موزون شده -ریسک افزایش یافته و نسبت، (افزایش) کاهش مییابد. متغیرهای ریسک در برآورد برای اجتناب از مشکلات چند خطى متعامد سازی میشوند. نسبت سهام تعریف شده به صورت سهام کل تقسیم بر داراییهای کل برای کنترل سطح سهام و اندازه با استفاده از لگاریتم گیری کل داراییها نیز گنجانده میشوند. عملکرد بانک با استفاده از ROA برای کنترل عملکرد مدیریتی و ROE برای کنترل عملکرد سرمایه گذاران در رگرسیون در نظر گرفته میشود.
برای کنترل شرایط اقتصاد کلان در طول دوره نمونه، یک متغیر ساختگی برای تأثیر بحران مالی اضافه میگردد. مقدار این متغیر در سه ماهه سوم سال 2007 تا سه ماهه چهارم سال 2009 برابر با 1 است و در بقیه موارد، صفر در نظر گرفته میشود. در این جا از تعریف اخیر رکود که توسط برگر و بوومان (2013) ارائه شده است، پیروی میکنیم. همچنین،رشد GDP برای کنترل شرایط اقتصادی، به ویژه در دوره بحران، در مدل ما گنجانده میشود. این اطلاعات از بانک فدرال رزرو سنت لوئیس جمع آوری شده اند. رشد GDP به عنوان تغییر درصد سالانه در GDP در هر سه ماه تعریف میشود.
علاوه بر این، تحلیل مشابهی را با استفاده از نمونههای کوچک BHCها بر طبق تعاریف صنعتی انجام میدهیم. بانکهای بزرگ آن دسته از BHCها هستند که داراییهای بیش از 3 میلیارد دلار دارند؛ بانکهای متوسط، BHCهایی با داراییهای بین 3 تا 1 میلیارد دلار و بانکهای کوچک، BHCهایی با داراییهای کمتر از 1 میلیارد دلار هستند. در این مقاله برای اولین بار اثر حاکمیت بر خلق نقدینگی بانكها با استفاده از نمره كل حاکمیت كه شامل هشت دستهبندی توضیح شده در پیوست است ، مورد تحلیل قرار میگیرد. ما با تجزیه و تحلیل دقیق تر ادامه میدهیم که در آن همه طبقه بندیهای هشت (پنج) حاکمیت در خلال سالهای 2003-2009 (2010-2013) از جمله حسابرسی، هیئت مدیره، اساسنامه، آموزش، پاداش، مالکیت، پیشرفت و ادغام را در رگرسیوندر نظر میگیریم تا تعیین کنیم که آیا دستهبندی حاکمیتی واحد نسبت به سایر موارد، دارای اثر قوی تر در خلق نقدینگی بانکهاست یا خیر.
4- نتایج تجربی
4-1: نتایج یکنواخت
آمار توصیفی برای همه متغیرها در جداول 2 و 3 ارائه شده است. جدول 2 آمار توصیفی برای دوره نمونه کامل 2003-2013 را برای همه بانکها و با اندازه بانکها و میزان نقدینگی نشان میدهد. در جدول 3 که آمار مربوط به نمونههای مختلف ارائه شده است، ستون 1 بیانگر آمار مربوط به سالهای 2003-2009 و ستون 4 برای دوره زمانی 2010-2013 است، ستونهای 2 و 3، آمار قبل از بحران را نشان میدهند. در ستون 2 و 3 به ترتیب آمار از سه ماهه اول سال 2003 تا سه ماهه دوم سال 2009 و سه ماهه اول سال 2010 تا سه ماهه چهارم سال 2013 ارائه شده است.
براساس معیارهای cat fat و cat nonfat، خلق نقدینگی در تمام بانکها به طور متوسط به ترتیب برابر با 9.4 میلیارد دلار و 5.4 میلیارد دلار بدست آمد. همچنین یک تفاوت واضح و بسیار بزرگ تقریبا 12 میلیاردی بین میانگین نقدینگی ایجاد شده توسط بانکهای بزرگ و بانکهای کوچک در نمونه مشاهده شد. الگوی مشابهی هم وجود دارد، اگر بانکها را با سطوح نقدینگی مقایسه کنیم، سازندگان نقدینگی بالا، به طور متوسط 35 میلیارد دلار عرضه میکنند، در حالی که سازندگان نقدینگی پایین، به طور متوسط 80 میلیون دلار تولید میکنند. با این حال، تغییر در گروه نقدینگی بالا قابل توجه است. انحراف معیار گروه بالایی نقدینگی تقریبا 102 میلیارد دلار است. از سوی دیگر، انحراف معیار cat fat برای سازندگان نقدینگی پایین تنها 2 میلیون دلار است.
نمره متوسط حاکمیت برای بانک در طی 2003-2013 برابر با 6/17 است که در محدوده ی پایین 3/13 برای بانکهای کوچک تا 1/20 برای بانکهای بزرگ، متغیر است. خالقان نقدینگی بالا و پایین به ترتیب با نمرات 7/18 و 17، تفاوت بزرگی را در امتیازات حاکمیت نشان نمیدهند. z-scores به طور متوسط برابر با 34 و برای بانکهای کوچک و بزرگ به ترتیب برابر با 45 و 35 میباشد؛ z-scores، پایداری و فاصله پیش فرض بیشتری را برحسب افزایش نمره نشان میدهد. تفاوت بین این ارزشها حاکی از پایداری بیشتر بانکهای کوچک نسبت به بانکهای بزرگ در نمونه است. نسبت سهام برای بانکهای بزرگ، متوسط و کوچک به ترتیب برابر با 69/10 درصد، 21/10درصد و 20/12 است. نسبت سهام برای خالقان نقدینگی بالا به طور متوسط تقریبا 11% است، در حالی که خالقان نقدینگی پایین به طور متوسط بالاترین نسبت سهام را به خود اختصاص میدهند که به حدود 8/11 درصد میرسد. با توجه به این ارزشها، نتایج تک متغیره بیانگر حمایت از فرضیه شکنندگی است که در آن خلق نقدینگی و سهام در جهت مخالف حرکت میکنند. نسبت ریسک اعتباری برای همه بانکهای نمونه به طور متوسط 5/76 درصد و برای نقدینگی بزرگ، متوسط، کم به این عدد نزدیک است. با این حال، بانکهای کوچک که نسبت ریسک اعتباری متوسط 86% را نشان میدهند که 10 درصد بیشتر از بانک مرکزی در نمونه است. ROA و ROE از روند مشابهی برای همه بانکها و اندازههای بانکی برخوردارند. ROA و ROE در همه بانکهای نمونه به طور متوسط به ترتیب برابر با 74/0 درصد و 95/4 درصد هستند.
در جدول 3، نمرات مختلف حاکمیت قبل و بعد از بحران قابل مشاهده است. به طور متوسط، نمرات حاکمیت بانک از 11 سال قبل بین سالهای 2003-2007 به مقدار 28 پس از سال 2009 بهبود یافته است و در سالهای 2010-2013 تغییرات زیادی میکند. نمره حاکمیت برای نمونه کامل، تقریبا برابر با 17 است (جدول 2 را ببینید). به طور کلی، این ارزشها به طور قابل توجهی پایین تر از نمره حاکمیت شرکتهای غیر مالی است که در مطالعات قبلی بین 20 تا 30 گزارش شده اند (Jiraporn و همکاران، 2011). جدول 3 همچنین نشان میدهد که معیار cat fat نقدینگی قبل از بحران برابر با 6/5 میلیارد دلار، در طول بحران برابر با 6 میلیارد دلار و پس از بحران برابر با 9/15 میلیارد دلار بود. این مقادیر به میزان قابل توجهی افزایش یافته و انحراف معیار بزرگتری نیز نشان داده شده است. روند مشابهی هنگام تحلیل معیار نقدینگی داخل ترازنامه ، cat nonfat رخ میدهد. میانگین نمرات z، نسبت سهام و نسبت ریسک اعتباری برای تمام دورههای زمانی نسبتا پایدار است. با این حال، پایداری مشابهی برای ROA، ROE و رشد GDP مشاهده نمیشود.سه ارزش ثبت شده در طی سالهای سال مالی 2007-2009، عملکرد فاجعه بار بانک را نشان میدهد. ارزش ROA و ROE در طول بحران از 69/0 درصد و 85/7 درصد در طی سالهای 2003-2007 به ترتیب به 22/0 درصد و 89/1 درصد کاهش یافت. این دو معیار عملکرد در طی سالهای 2010 تا 2013 دوباره بهبود یافت، اگر چه به طور قطعی به 40/0 درصد و 83/3 درصد به ترتیب برای ROA و ROE باز نمیگردد. آمار رشد GDP ، شواهدی از رکود اقتصادی با ارزشهای تقریبا 6% در طول سالهای 2003-2007 که عملا در طول دوره بحران بدون رشد بودند و به طور متوسط 5/2 درصد در طول 2010-2013 ارائه میکنند. اندازه بانک با افزایش قابل توجه در کل داراییهای متوسط از ارزش متوسط 4/10 دلار قبل از بحران 2007-2009 به حجم تقریبا 37 میلیارد دلار در طی 2010-2013، ، بینشی از وضعیت بخش بانکی را در این زمان فراهم میکند. این ارزشها حاکی از رشد سریع در اندازه و دامنه BHCها در طول بیست و پنج سال گذشته است (Avraham و همکاران، 2012).
شکل 1-الف، نمایش گرافیکی نقدینگی متوسط در طی 2003-2009 را برای همه بانکهای نمونه ارائه میکند. شکل 1-ب و ج، به ترتیب Cat fat و Cat nonfat را به ازای اندازه ی زیرنمونهها نشان میدهد. هر دو معیار نقدینگی دارای روند صعودی در طول دوره نمونه با افزایش چشمگیر نقدینگی در ابتدای سال 2008 بودند، اما پس از آن نقدینگی در ابتدای سال 2009 کاهش یافت. هر دو معیار نقدینگی از یکدیگر تقلید میکنند،اما شواهد بیشتری از نوسان پذیری Cat fat بدست آمد. دو توضیح احتمالی برای این نتیجه وجود دارد. نخست آنکه، بر اساس یافتههای برگر و همکاران (2016)، میتوان کاهش در خلق نقدینگی را براساس مداخلات نظارتی و تزریق سرمایه توضیح داد. در 13 اکتبر 2008، وزارت خزانه داری، فدرال رزرو، FDIC و OCC به طور مشترک برنامه سرمایه خرید (CCP) را در قالب طرح تسهیل اموال (TARP) اعلام کردند تا 250 میلیارد دلار در بانکها تزریق کنند. دوم، کورنت و همکاران (2011) یادآوری کردند که تولید اعتباری جدید با وامهای جدید و تعهدات بی رویه در سه ماهه چهارم سال 2008 تقریبا 500 بیلیون دلار کاهش یافته است. تولید اعتباری جزء مهمیاز cat fat و cat nonfat است. معتقدیم که هر دو توضیح همبسته اند، وضعیت شکننده بخش بانکی که در آن زمان ناشی از بازارهای اعتباری تثبیت شده بود، تنظیم کنندهها را مجبور کرد که مداخله کرده و سلامت سیستم بانکی ایالات متحده را حفظ نمایند.
جدول 4 ماتریس همبستگی تمام متغیرهای مورد استفاده در مدلهای ما را نشان میدهد. پانل A نشان دهنده همبستگی بین متغیرهای اصلی، cat fat، cat nonfat و حاکمیت و همه متغیرهای کنترل است. پانل B (C) ماتریس همبستگی بین حاکمیت کل و دستهبندیهای حاکمیت فردی را برای سالهای 2003-2009 نشان میدهد (2010 تا 2013). در پانل B و C میتوان دید که در میان تمام دستهبندیهای مختلف حاکمیت، ممیزی و هیئت مدیره از همبستگی قوی و قابل توجهی با امتیاز کل حاکمیت برخوردارند. در پنل C، میتوان همبستگی معنی دار و بالایی را بین حاکمیت کل و حقوق و دستمزد مشخص کرد. مسئولیتهای کمیته حسابرسی بانک شامل افزایش نظارت از طریق راهنمایی است که روشهای صحیح را در یک بانک تشویق میکند. مطالعات قبلی پیشنهاد میکنند که حسابرسان مستقل مانع از مدیریت درآمد در همان زمان میشوند (کلاین، 2002). همچنین، با توجه به Xie و همکاران (2003)، ترکیب هیئت مدیره و کمیته حسابرسی بر احتمال دخالت در مدیریت درآمد اثرگذار است. در چندین مطالعه بانکی، ارتباط بین ترکیب هیئت مدیره و ریسک و عملکرد بانکی مورد بررسی قرار گرفته است، اما تحقیقی در زمینه ی تأثیر کمیته حسابرسی بر عملکرد بانکی گزارش نشده است. ما این رابطه را از طریق دستهبندیهای فردی در رگرسیون بررسی خواهیم کرد.
پیشنهاد میکنیم که اثر حاکمیت بر خلق نقدینگی، نه تنها به اندازه بانک بلکه به سطوح خلق نقدینگی نیز بستگی دارد. جدول 5، بینش مربوط به اختلافات بین نمرات حاکمیت را برای خالقان نقدینگی بالا و پایین فراهم میسازد. خالقان نقدینگی بالا و پایین بانکهایی هستند که به ترتیب در 75امین و 25امین صدک از معیار برتر، cat fat قرار دارند. به طور کلی، اختلاف نمرات حاکمیت برای خالقان نقدینگی بالا و پایین در بانکهای بزرگ و متوسط، قابل توجه است. بانکهای کوچک، اختلاف معنی داری را نشان نمیدهند و نمرات حاکمیت برای خالقان نقدینگی بالا، کمتر از خالقان نقدینگی پایین است. پانل C با استفاده از هر دو معیار cat fat و cat nonfat، بزرگترین تفاوت بین خالقان نقدینگی بالا و پایین را تنها برای بانکهای بزرگ نشان میدهد. این تفاوتها همچنین در میان اندازههای بانک نیز ظاهر میشوند، جایی که بانکهای بزرگ در مقایسه با بانکهای متوسط و کوچک در همه پانلها و برحسب تمام معیارهای خلق نقدینگی، دارای نمرات حاکمیت بالاتری هستند.
4-2: نتایج چند متغیره
این بخش شامل نتایج پانل تخمین معادله (1) است. نتایج اثرات ثابت مدل پایه ما در جداول 6 و 7 ارائه شده است. نتایج تمام بانکها در شش ستون مختلف جدول 6 مشاهده میشوند. ستونهای 1 و 2، نتایج بدست آمده با استفاده از نمونه جمع شده در طی 2003-2013 را نشان میدهند. ستون 3 و 4 نتایج زیر نمونه 2003-2009 را نشان میدهند. ستونهای 5 و 6 به نتایج مدل پایه بدست آمده با استفاده از نمونههای 2010-2013 اختصاص دارند. جدول 6 نشان میدهد که برای همه بانکها، نمره کل حاکمیت تنها در خلال سالهای 2003-2009 از تأثیر مثبت و آماری قابل توجهی بر cat fat برخوردار است، اما این اثر بسیار کوچک است و معتقدیم که از لحاظ اقتصادی قابل توجه نیست. اثر کل حاکمیت در خلق نقدینگی برابر با 005/0 و در طول بحران مالی برابر با 007/0 است. این نتیجه برای نمونه سال 2010-2013 قابل توجه و در عین حال، منفی است. از سوی دیگر، تأثیر حاکمیت درونی برcat nonfat در نمونه کامل و در نمونه سالهای 2003-2009، مثبت و معنی داراست. مدت تعامل ساختگی دارای اثر قابل توجهی بر خلق نقدینگی در ستونهای 2، 3 و 4 میباشد. این نتیجه نشان میدهد که تأثیر حاکمیت نه تنها مثبت و معنی دار است، بلکه حتی در دوره بحران مالی 2007-2009 نیز برجستهتر است. بانکهایی با کنترلهای درونی بهتر، نقدینگی بیشتری نسبت به بانکهایی با نمرات حکومتی پایینتر ایجاد کردند.
جدول 7 و 8 نتایج حاصل از معادله (1) و متغیرهای وابسته یکسان، اما با استفاده از سه زیر نمونه ی اندازه یعنی بانکهای بزرگ، متوسط و کوچک و با استفاده از شاخص نقدینگی مورد نظر یعنی به ترتیب cat fat و نقدینگی در ترازنامه، cat nonfat را نشان میدهد. انجام همین تحليل برحسب اندازه بانک، شواهد بيشتري از تأثير مثبت و معنی دار حاکمیت در خلق نقدینگی، اما تنها براي بانکهاي بزرگ و به ويژه در نمونههاي مربوط به دوره بحران ارائه میکند. حاکمیت درونی در دوره بحران نیز برای نمونه کامل، اما فقط برای بانکهای متوسط و بزرگ حائز اهمیت است. این نتیجه نشان میدهد که تنها نقدینگی بانکهای بزرگ به تغییرات در حاکمیت درونی حساس است، اما این امر تنها قبل و بعد از بحران مالی رخ میدهد. تأثیر حاکمیت درونی در خلق نقدینگی پس از سال 2009 به طور کامل برای تمام بانکها و هر دو معیار نقدینگی از بین میرود. در واقع، بانکهای کوچک نشان میدهند که با استفاده از هر دو معیار نقدینگی، حاکمیت درونی بهتر موجب کاهش خلق نقدینگی در این بانکها در طی 2010-2013 میشود. معتقدیم که یک توضیح احتمالی برای این نتیجه، به افزایش مقررات در تمام بانکها در طول این دوره بستگی دارد که موجب تحمیل بار خاص بر بانکهای کوچک میشود.
علاوه بر این، مشخص میشود که نسبت سهام برای نمونه کامل و تمامینمونهها قبل و بعد از بحران، دارای تاثير منفی و معناداری بر نقدینگی بانکی است که از فرضیه «شکنندگی» پشتیبانی میکند (برگر و بوومان، 2009). از سوی دیگر، پس از بحران مالی، تأثیر مثبت بر خلق نقدینگی بیانگر حمایت از فرضیه جذب ریسک، تنها در صورت استفاده از معیار برتر cat fat است (به جدول 6 مراجعه شود). z-score برای نمونه جمع آوری شده و تمام بانکها، مثبت و معنی داراست، اما این امر در بانکهای کوچک هنگام استفاده از نمونههای کوچک صدق میکند. ریسک اعتباری از اثر مثبت و اقتصادی و قابل توجهی بر روی خلق نقدینگی بانکی قبل، در طی و پس از بحران برای همه بانکهای موجود در نمونه برخوردار است. با این وجود، هنگامیکه نمونه به اندازههای بانک تقسیم میشود، این اثر هنوز مثبت است، اما تنها در قبل و در طی بحران مالی قابل توجه است (نمونههای 2003-2009).
در جدول 6، ROA (ROE) اثرات مثبت (منفی) و قابل توجهی را بر نقدینگی بانکی ایجاد شده در تمام بانکها و نمونههای آن برای هر دو نوع cat fat و cat nonfat نشان میدهد، تنها استثنا تاثیر کم اهمیت ROE در نمونه ی 2010-2013 که تنها از نقدینگی موجود در ترازنامه، cat nonfat استفاده میکند. در صورت معنی دار بودن این اثر از نظر آماری، زیر نمونههای کوچک نیز علامت مشابهی را برای ROA و ROE نشان میدهند. اندازه بانک که با لگاریتم گیری از داراییهای کل بدست میآید، تأثیر مثبت و معناداری بر روی هر دو معیار مربوط به نقدینگی بانکی دارد، اما تنها پس از بحران، و این اثر نیز با استفاده از cat fat برای تمام بانکها در دوره نمونه کامل، مثبت است. اندازه برای نمونه سال 2003-2009 قابل توجه نیست، اما برای نمونههای پس از بحران، 2010-2013 مثبت و معنی دار است. از سوی دیگر، در جداول 7 و 8، این تاثیر تنها برای بانکهای بزرگ و متوسط، مثبت است اما برای بانکهای کوچک نیز منفی است. این نتیجه نشان میدهد که بانکهایی که بعد از بحران رشد کردند، سطوح خلق نقدینگی خود را افزایش دادند، اما بانکهای کوچک رشد یافته پس از بحران، خلق نقدینگی خود را کاهش دادند. در نهایت، رشد GDP در طول دوره 2003-2009 دارای تاثیر مثبت و پس از بحران مالی، دارای تاثیرمنفی بر نقدینگی بانک است. هر چند، این اثر تنها زمانی اتفاق میافتد که ما از cat fat برای اندازه گیری خلق نقدینگی استفاده میکنیم.
4-2-1: خالقان نقدینگی بالا در مقابل خالقان نقدینگی پایین
در تحلیل بعدی ، بانکها را برحسب سطوح خلق نقدینگی آنها مورد بررسی قرار میدهیم، عمدتا مواردی که بیشترین (خالقان نقدینگی بالا) و کمترین (خالقان نقدینگی پایین) نقدینگی را در اقتصاد ایجاد میکنند، تا فرضیه خود درباره اینکه آیا حاکمیت تأثیر مثبت بر خلق نقدینگی و به ویژه برخالقان نقدینگی بالا دارد را بیازماییم. در هر گروه اندازه و معیار نقدینگی، تقسیمبندی بانکها به “خالقان نقدینگی بالا” و “خالقان نقدینگی پایین” صورت میپذیرد. در هر سه ماهه، خالقان نقدینگی بالا و پایین به عنوان مواردی که در 25 درصد بالا (75 امین صدک) و 25 درصد پایین (25امین صدک) هستند، تعریف میشوند. با توجه به تستهای تفاوت میانگین، تفاوتهای آماری معنی داری بین نمرات حاکمیت خالقان نقدینگی بالا و پایین برای تمام معیارهای نقدینگی وجود دارد (به جدول 5 مراجعه شود). خالقان نقدینگی بالای cat fat و cat nonfat، سطوح بالایی از حاکمیت را در نمونه کامل و تمام زیر نمونههای اندازه، به جز بانکهای کوچک، نشان میدهند. نمرات حاکمیت درونی خالقان نقدینگی بالا برای نمونه کامل و بانکهای بزرگ، به طور قابل توجهی بالاتر است. با این حالوجود بانکهای کوچک که خالقان نقدینگی کم به شمار میروند، دارای نمرات حاکمیت درونی بیشتری نسبت به خالقان نقدینگی بالا هستند، اگر چه این تفاوت از لحاظ آماری، ناچیز است.
جدول 9 نتایج حاصل از معادله (1) را با استفاده از نمونه کامل و دو زیر نمونه و مقادیرcat fat خالقان نقدینگی بالا و پایین در هر سه ماه نشان میدهد. برای خالقان نقدینگی بالا و پایین، اثر حاکمیت بر نقدینگی بانکی در نمونه کامل و نمونههای سالهای 2003-2009 قابل توجه است. همچنین تأثیر حاکمیت درونی در نقدینگی بانکی ایجاد شده در بخش بانکی در طول بحران برای خالقان نقدینگی بالا و پایین در طی نمونه سالهای 2003-2009 به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافت، اما این امر برای 25 امین صدک در دوره نمونه کامل برقرار است. این نتیجه نشان میدهد که خالقان نقدینگی بالا با نمرات حاکمیت بالاتر، افزایشی را در سطوح نقدینگی در طی دورهی بحران تجربه کردند. تمام متغیرهای کنترل، علامتها و اهمیت مشابه با نتایج قبلی را نشان میدهند، اما تاثیر ROA و ROE بر خلق نقدینگی صرف نظر از دوره زمانی تحت مطالعه، تنها برای خالقان نقدینگی بالا، قابل ملاحظه است. نتایج با استفاده از معیار جایگزین، cat nonfat، ارائه نشده اند، اما درصورت درخواست در دسترس قرار میگیرند. علاوه بر این، محیط اقتصاد کلان، که براساس رشد GDP بدست میآید، تاثیر مثبت و قابل توجهی برای خالقان نقدینگی پایین در هر دو نمونه دارد.
رگرسیون اثر ثابت برای خالقان نقدینگی بالا و پایین بر اساس گروههای اندازه در جدول 10 ارائه شده است. نتایج برای زیر دوره ی 2003-2009 در پنل A گزارش شده است و پنل B نتایج زیرنمونه ی 2010-2013 را نشان میدهد. تفاوت واضح بین دورههای زمانی و تاثیر بحران مالی بر خلق نقدینگی بانکی در این نتایج مشهود است. حاکمیت دارای تأثیر مثبت و قابل توجهی بر خلق نقدینگی بانکهای بزرگ در تمام سطوح خلق نقدینگی در طول سالهای 2003-2009 دارد. این نتیجه همراه با نتایج قبلی بدین امر اشاره دارد که تأثیر حاکیمت در خلق نقدینگی منحصر به دوره بحران نیست، اما تنها برای بانکهای بزرگ وجود دارد. مدت زمان تعامل بین حاکمیت و دوره بحران، برای بانکهای متوسط و کوچک که خالقان نقدینگی کم به شمار میروند، نیز قابل توجه و مثبت هستند، که نشان میدهد که حاکمیت درونی تنها برای این بانکها در دوره بحران بسیار مهم است. بانکهای متوسط و کوچک که سطوح پایین نقدینگی را ایجاد کردند، سطوح نقدینگی خود را در دوره بحران بهبود بخشیدند.
4-2-2: دستهبندیهای حاکمیت
تحلیل خود در مورد این که آیا حاکمیت شرکتی تاثیر مثبتی بر خلق نقدینگی بانکی دارد یا خیر، بسط میدهیم؛ بدین ترتیب، به بررسی مواردی میپردازیم که ممکن است در آنها تأثیر ویژگیهای حاکمیت فردی وجود داشته باشد، اما به دلیل استفاده از یک معیار حاکمیت جامع، این اثرات پنهانند. بر این اساس، اثر واقعی حاکمیت در خلق نقدینگی قابل مشاهده نیست، تا زمانی که این خصوصیات را از بین ببریم و آنها را به طور جداگانه در مدل نقدینگی بانکی خود قرار دهیم.
نتایج به دست آمده با استفاده از cat fat به عنوان متغیر وابسته و هر یک از دستهبندیهای حکومت منفرد مورد استفاده برای محاسبه نمره حاکمیت گسترده ما (به پیوست نگاه کنید) در جداول 11 و 12 ارائه شدهاند تا اثر حاکمیت در خلق نقدینگی بانکی مورد بررسی قرار گیرد. جدول 11 نتایج مربوط به دوره نمونه 2003-2009 را نشان میدهد و نتایج 2010-2013 در جدول 12 ارائه شده است. اهمیت این تقسیم نمونه به دو زیر نمونه در هنگام انجام این تحلیل بسیار بالاست، زیرا تعریف متغیر مدیریت در سال 2010 تغییر کرده است و از آن زمان تنها پنج دسته از آنها برای محاسبه نمره حاکمیت در نظر گرفته میشوند. در مقایسه، هشت دسته در طول دوره 2003-2009 برای محاسبه نمره حاکمیت مورد استفاده قرار میگیرند. این تحلیل با برآورد مدل برحسب گروههای اندازه و سطوح خلق نقدینگی نیز اجرا میشود.
این مدلها با جایگزینی امتیاز کل حاکمیت Gov در معادله (1) براساس هشت جزء مجزای حاکمیت برای سالهای 2003-2009 و پنج جزء برای 2010-2013 برآورد شده است، لطفا لیست کامل دستهبندیها را برای هر دوره نمونه در پیوست مشاهده کنید. تمام متغیرهای کنترل موجود در مدل پایه، یکسان باقی میمانند.
در جدول 11، نتایج با استفاده از دوره نمونه 2003- 2009 ارائه شدهاند. نتایج نشان میدهد که نقدینگی ایجاد شده توسط همه بانکها در نمونه با توجه به ویژگیهای حاکمیتی بهتر در حقوق و دستمزد، آموزش و شیوههای پیشرفته تاثیر مثبت دارد. خلق نقدینگی برای بانکهای بزرگ با نمرات مدیران و شیوههای پیشرفته، بهبود مییابد.
برای بانکهای متوسط، ویژگیهای اساسنامه و قوانین بهتر و همچنین شیوههای پیشرفتهتر به بهبود سطوح خلق نقدینگی منجر میشوند. نقدینگی ایجاد شده توسط بانکهای کوچک هنگامیافزایش مییابد که نمرات جبران خسارت، مالکیت و شیوههای پیشرفته بهبود یابند. دو ستون آخر جدول 11 نتایج را برای خالقان نقدینگی بالا و پایین در نمونه نشان میدهد. خالقان نقدینگی بالا سطوح نقدینگی خود را تنها زمانی بهبود میدهند که ویژگیهای سازندگی بهبود مییابد، اما خالقان نقدینگی کم از حساسیت بیشتری نسبت به ویژگیهای حاکمیتی برخوردرا بوده و نقدینگی آنها زمانی بهبود مییابد که نمرات جبران و شیوههای پیشرفته در همه گروههای اندازه گیری افزایش یابد. شرایط تعامل بحران برای هر متغیر موجود در دستهبندی حاکمیت در مدل را نیز در نظر میگیریم. به طور کلی، مشاهده میشود که تاثیر مشخصات هیئت مدیره در دوره بحران برای همه بانکهای نمونه مثبت است، اما تنها برای همه بانکها و بانکهاییبا نقدینگی بزرگ، متوسط و کم قابل توجه است. از سوی دیگر، نمرات بالاتری در زمینه آموزش مدیران در مسائل مربوط به حاکمیت در دوره بحران،دارای اثر منفی برای هر زیر گروه مورد بررسی است، اما تنها برای همه بانکها، و بانکهای بزرگ و با نقدینگی بالا، قابل توجه است. هنگامیکه این نتیجه به تاثیر فردی آموزش در تمام بانکها و بانکهای بزرگ اضافه میشود، تاثیر کلی این دستهبندی در خلق نقدینگی در واقع منفی است، ضریب آموزش برای خلق نقدینگی، 013/0 است، اما در طول بحران، اثر کل برابر با 0.013–0.023 = −0.01 میباشد. این اثر منفی است، اما از لحاظ اقتصادی قابل توجه نیست.
جدول 12 نتایج مربوط به دوره نمونه 2010-2013 را نشان میدهد. پیش از این، برای یک دوره نمونه مشابه، که از نمره کل حاکمیت برای بانکها استفاده شد، دریافتیم که تأثیر حاکمیت سطح 10% منفی و معنی دار است اما از لحاظ اقتصادی قابل توجه نیست (به جدول 6 مراجعه شود). اختلاف بین نتایج جدول 12 و جدول 6 و همچنین نتایج حاصل از دوره نمونه 2003-2009، قابل ملاحظه است. حسابرسی (ممیزی) اثر منفی قابل توجهی برخلق نقدینگی برای بانکهای کوچک دارد، ویژگیهای هیئت مدیره بهتر نیز دارای تاثیر منفی بر خلق نقدینگی در بانکهای بزرگ و خالقان نقدینگی بالاست، نمرات بالاتر اساسنامه و مقررات، به طور قابل توجهی موجب بهبود سطح نقدینگی بانکهای بزرگ و متوسط میشوند، نمرات بهتر مالکیت نیز بهبود نمرات سطوح نقدینگی تمام بانکها، متوسط و کوچک، و خالقان نقدینگی پایین را در پی دارد. به طور کلی، ستون 1 نشان میدهد که هیئت مدیره به طور منفی میزان خلق نقدینگی را تحت تاثیر قرار میدهد، اما مالکیت تاثیر مثبتی دارد و این تاثیر با توجه به مثبت بودن، بیشتر از اثر منفی ویژگیهای هیئت مدیره است. یکی از نتایج مهمیکه باید ذکر گردد، این است که حقوق و دستمزد تاثیری بر ایجاد نقدشوندگی در سالهای 2010-2013 ندارد که به طور قابل توجهی متفاوت از دوره سالهای 2003-2009 است. معتقدیم که این یک نتیجه غیر منتظره است، زیرا نمرات حقوق و دستمزد به طور قابل توجهی برای تقریبا تمام بانکهای نمونه افزایش یافته است .با این حال، بزرگترین تغییرات مثبت در نمرههای حقوق و دستمزد در دوره بحران برای بانکها در نمونه ما رخ داد.
نتایج بدست آمده با استفاده از نمره کل حاکمیت، تأثیر قابل توجهی از حاکمیت بر خلق نقدینگی را در سالهای 2010 تا 2013 نشان نمیدهند (جدول 9 را ببینید). علاوه بر این، استفاده از دستهبندیهای فردی حکومت و گروههای بانکی که براساس سطوح خلق نقدینگی تقسیمبندی شدهاند، بر موارد زیر را نشان میدهد: خصوصیات ترکیب هیئت مدیره دارای تاثیر منفی بر نقدینگی برای خالق نقدینگی بالا هستند و ساختار مالکیت بهتر، باعث افزایش سطح نقدینگی برای بانکهای خالق نقدینگی پایین میشود. یک توضیح ممکن برای اولین نتیجه این است که هیئت مدیره خالقان نقدینگی بالا، معیارهای مدیریت ریسک را تحمیل میکند و درنتیجه باعث کاهش نقدینگی بانکی میشود. برعکس در مورد خالقان نقدینگی پایین، نمرات بهتر مالکیت بهتر بر این امر دلالت دارد که انگیزههای CEO از همترازی بهتری با سهامداران برخوردار است و این انتظار میرود که تولید و عملکرد وام بانکی را بهبود بخشد.
جدول 11 نیز نشان میدهد که برای بانکها در طول دوره 2003-2009، نسبت سهام بالاتر (ریسک اعتباری) به طور منفی (مثبت) خلق نقدینگی را برای همه نمونههای بانکی تحت تاثیر قرار میدهد. Z-score از تاثیر مثبتی بر روی نقدینگی ایجاد شده توسط بانکهای متوسط در مقایسه با نمونههای متوسط دارد. ROA و ROE در سایر برآوردها، دارای علامت و اهمیت مشابه هستند. اندازه دارای تأثیر منفی بر خلق نقدینگی برای همه بانکها، به جز بانکهای کوچک و خالقان نقدینگی پایین در نمونه است. تاثیر رشد GDP بر خلق نقدینگی مثبت است، اما تنها به منزله ی تأثیر قابل توجهی برای همه بانکها در نمونه و بانکهای کوچک است. به طور کلی، رشد اقتصادی از نتایج قبلی ارائه شده توسط برگر وSedunov (2016) پشتیبانی میکند. برای دوره 2010-2013، ستون 1 جدول 12 نشان میدهد که ریسک اعتباری بالاتر، ROA و اندازه برای همه بانکهای نمونه، به طور مثبت بر خلق نقدینگی اثر میگذارند، اما ROE بالاتر به کاهش خلق نقدینگی بانکی منجر میشود. ستون 2 نشان میدهد که برای بانکهای بزرگ، فاصله تا پیش فرض، ROA و اندازه به طور مثبت میزان خلق نقدینگی را تحت تاثیر قرار میدهند، اما ROE و رشد GDP، خلق نقدینگی را کاهش میدهند. خلق نقدینگی برای خالقان نقدینگی بالا در نمونه (ستون 5) در اثر فاصله تا پیش فرض، ROA و ریسک اعتباری، افزایش مییابد. برای بانکهای کوچک و خالقان نقدینگی پایین، نمرههای بالاتر z باعث کاهش خلق نقدینگی میشوند، اما ROE بالاتر، افزایش خلق نقدینگی را برای بانکهای کوچک به دنبال دارد و تاثیر ریسک اعتباری نیز برای خالقان نقدینگی پایین، همین گونه است. به طور کلی، نتایج ما از یافتههای قبلی درباره اهمیت استفاده از اندازههای مختلف در هنگام تکرار مطالعات بانکها و در سطوح نقدینگی خاص ما، در تحلیل تاثیر تأثیرات حاکمیت بر عملکرد بانک، خروجی و مهمتر از همه خلق نقدینگی، حمایت میکند.
5- نیرومندی
5-1: درونزایی
هدف ما به دست آوردن شناختی قوی از نقشی است که دولت در خلق نقدینگی بازی میکند تا بهترین اقدامات یا راهنماهای قانونی را بر اساس آن پیشنهاد دهیم. همچنین، علیت (علت و معلول) مفهومیظریف است: آیا ویژگیهای مشخص باعث میشود که بانک نقدینگی خلق کند یا آیا خلق نقدینگی بالا منجر به سازمانهای بهتر مدیریتشده میشود؟
در اثر مشکلات درونزایی، بیشتر این روابط، باید بهصورت ارتباطی و نه علتی تعبیر شوند. برای پرداختن به مفهوم درونزایی، ما از تخمین زننده GMM سیستم آرنالو-بوور/بلوندل-بوند استفاده میکنیم. این ارزیابی از تفاضلهای به تأخیر افتاده متغیر وابسته (yi,t) بهعنوان ابزارهایی برای معادلات در سطوح علاوه بر سطوح تأخیر افتاده ابزارهای yi,t برای معادلات در تفاضلهای اولیه (آرنالو و بوور، 1995) استفاده میکند، که در آن خلق نقدینگی، متغیر وابسته در مدل ما است. بهخوبی مستندسازی شده که (مثلاً بلوندل و بوند ، 1998 را ببینید) اولین تفاضلهای تخمین زننده GMM میتواند ویژگیهای نمونه بسیار ضعیفی را ازلحاظ دقت و گرایش درزمانی داشته باشد که این سریها ثابتاند، چراکه ابزارهای پیشبینی کنندههای ضعیفی از تغییرات درونزایی به شمار میروند. در مطالعات مونتکارلو انجام شده توسط آرنالو و بوور (1995) و بلوندل و همکاران (2000)، نشان داده شده است که این تخمین زننده GMM ویژگیهای نمونه متنهای بیشتری از لحاظ خطای مربع میانه ریشه و تمایل(گرایش) نسبت به تخمین زن GMM تفاضلی داشته است. این روش فرض میکند که هیچ همبستگی خودکاری در خطاهای ایدئوسینکراتیک (مربوط به رفتار) وجود ندارد و باید شرایط اولیهای که سطح اعضا بر آن تأثیر میگذارد، با اولین تفاضلهای مشاهده اولیه متغیر وابسته، از هم جداسازی شوند. ما همچنین از آزمونهای اعتبار ابزار سارگان را در مدلمان استفاده میکنیم. نتایج این آزمونهای آماری، اعتبار ابزارهای بکار برده شده در مدل ما را تائید میکنند.
جدول 13 نتایج مدل گرایش ما را با معادله (1) نشان میدهند، اما به ترتیب با استفاده از رگرسیون GMM، با استفاده از cat fat بهعنوان متغیر وابسته در ستونهای 1،2 و 3 برای نمونه تجمیع شده و دو نمونه فرعی، تخمین شده است. ستونهای 4،5 و 6 نشاندهنده نتایج رگرسیون با cat nonfat بهعنوان متغیر وابسته و با استفاده از نمونه تجمیع شده و دو نمونه فرعی میباشند. نتایج نشاندهنده تأثیر مثبت حاکمیت شرکتی بر خلق نقدینگی بانک میباشند که از لحاظ آماری صرفاً زمانی معنادارند که ما برای احتمال آندژونیکی در مدلمان آن را محاسبه کنیم و از بازه پیش بحران و بحران، ستونهای 2 و 5 بر روی جدول 13 استفاده کنیم. وقتی درونزایی را در مدل خود محاسبه میکنیم، تأثیر دولت بر خلق نقدینگی، منفی است و وقتی از بازه نمونه تجمیع شده ستونهای 1 و 4 و پس از بحران مالی، ستونهای 3 و 6 استفاده میکنیم، از لحاظ آماری معنادار است. نتایج همچنین برای معیارهای خلق نقدینگی قوی هستند. بهعلاوه، متغیرهای کنترلی، اهمیت و نشانه مشابهی دارند. نتایج ستونهای 3 و ستون 2 و 4، از فرضیه “شکنندگی” پشتیبانی میکنند.
ROA و ROE نشاندهنده تأثیری مشابه برای همه بازههای نمونه و معیارهای نقدینگی هستند. در کل، میتوانیم نتیجه بگیریم که بانکهایی که حاکمیت درونی بهتری دارند، قبل و در طول بحران اقتصادی، نقدینگی بیشتری را ایجاد کردهاند. بااینحال، این نتیجه از سال 2010 تغییر کرده و حالا، حاکمیت درونی را بهبود داده که تأثیری منفی بر خلق نقدینگی دارد.
6- نتیجهگیری
بانکها، نقشی مهم خود در اقتصاد را از طریق دو عملکرد ایفا میکنند: 1)خلق نقدینگی و2) انتقال ریسک برای تسهیل رشد اقتصادی. پژوهش پیشین نشان داد که انتقال ریسک ارتباطی نزدیک با ریسکپذیری بانک، مقررات بانک، و ورشکستگی بانک دارد. با این حال، نقدینگی بانک، هنوز بهصورت حوزهای بررسی نشدهای باقی میماند، این امر بهویژه در مورد رابطه آن با نقشهای ریسکپذیری، حاکمیت/مقررات بانک و احتمال ورشکستگی بانک صدق میکند. پژوهش ما، اولین مطالعهای است که نشان میدهد که نقدینگی بانکها، رابطهای مثبت با حاکمیت درونی بانکها و سطوح سرمایه دارد.
ما نقش حاکمیت شرکتی را بر خلق نقدینگی بانکها با بررسی شرکتهای هلدینگ بانک در بازه 2003 تا 2013 بررسی کردیم. شواهد ما نشان میدهند که خلق نقدینگی بانک، در بازه 2003 تا 2007 افزایشیافته و پس از بحران اقتصادی چهارماهه سوم سال 2007، کاهش داشته است.
نخست آنکه، دریافتیم خلق نقدینگی بانکها با حاکمیت بهتر در سالهای 2003-2009 افزایشیافته، و افزایشی معنادار در خلق نقدینگی در طول بحران اقتصادی 2007-2009 وجود دارد. بهعلاوه، ما نشان دادیم که حاکمیت شرکتی نقشی مهم در خلق نقدینگی بازی میکند و این تأثیر با اندازه بانک در سطوح ایجاد نقدینگی بانک، تغییر میکند. شرکتهای هلدینگ بانک، یا محافظت مشارکتی بهتر، سطح بالاتری از ساخت نقدینگی را نسبت به بانکهایی با مدیریت ضعیف دارند. تحلیلهای بیشتر، با استفاده از معیارهای باریک حاکمیت، از فرضیه اول ما پشتیبانی میکنند. ما دریافتیم که امتیازات بالاتر در کیفیت آگاهی مدیر ارشد اجرایی از مشکلات حاکمیتی، انگیزههای حقوق و دستمزد همتراز شده و اقدامات پیشرفته بانکها، تأثیر مثبت و معناداری بر خلق نقدینگی دارد.
درنهایت، بررسی کردیم که بانکها، بیشترین (خالقان نقدینگی بالا) و کمترین (خالقان نقدینگی پایین) نقدینگی در نمونه BHC عمومیما هستند. برای خالقان نقدینگی بالا، حاکمیت، تأثیر آماری معناداری بر نقدینگی بانکها دارد. همچنین، مقدار نقدینگی ایجادشده در بخش بانکداری، در طول بحران خالقان نقدینگی بالا و پایین افزایش یافته و عبارت تعامل بازه بحران با امتیاز حاکمیت مثبت و معنادار است و نشان میدهد که تأثیر حکومت بر نقدینگی در طول بحران، قویتر است. این نتیجه پیشنهاد میدهد که در طول بازه بحران، هیئتهای اجرایی بانکها با حاکمیت درونی بهتر، تأثیراتی مهم دارند و در عین خلق نقدینگی، محافظتکنندهتر هستند و ریسکپذیری نقدینگی خود را برای اقتصاد، کاهش میدهند.
در کل، نتایج ما شواهد تجربی از خلق نقدینگی و حاکمیت بانک را با معرفی رابطه مثبت بین خلق نقدینگی بانک و حاکمیت درونی ارائه میدهد. بهویژه، نشان میدهیم که چگونه انگیزههای حقوق و دستمزد همتراز، تحصیلات مدیر ارشد اجرایی در حاکمیت شرکتی و در نظر گرفتن اعمال پیشرفتی، رفتارهای ریسکپذیری مدیران را محدود نموده و خلق نقدینگی بانک را افزایش میدهد.
پیوست:
موارد مقایسهکنندهی شاخص GOV: برای هر شرکت، GOV را با تعیین یک نقطه برای هر مورد ذکر شده در زیر و جمع بندی محاسبه میکنیم. یک نمره ی بالاتر به منزله ی حاکمیت بهتر است. شاخص در 2010 تغییر کرد.
2002-2009 |
2010-2013 |
A. حسابرسیکمیته حسابرسی منحصرا شامل مدیران مستقل خارجی است.حسابرسان در آخرین نشست سالانه تعیین شدند.هزینههای مشاوره پرداخت شده به حسابرسان کمتر از هزینه ی حسابرسی پرداخت شده به آنهاست.سیاست رسمیشرکت بر تغییر مقام و موقعیت حسابرس تاکید دارد. |
A. حسابرسیکمیته حسابرسی منحصرا شامل مدیران مستقل خارجی است.هزینههای مشاوره پرداخت شده به حسابرسان کمتر از هزینه ی حسابرسی پرداخت شده به آنهاست.حسابرسان در سال گذشته، نظرات فاقد صلاحیتی را ارائه کردند.این شرکت، اظهارنامه مالی را دوباره اصلاح نکرده و یا تنظیم افشای مالی آن با تاخیر مواجه شده است.یک تنظیم کننده اوراق بهادار در دو سال گذشته اقدامات اجرایی علیه شرکت انجام نداده است.این شرکت در طی دو سال گذشته، ضعفهای مهمیرا در مورد کنترلهای درونی خود منتشر نکرده است. |
B. هیات مدیرانمدیران در جلسه سهامداران در طی 12 ماه به طرحهای پیشنهادی سهامدار پاسخ میدهند.مدیرعامل در بیش از دو هیئت مدیره متعلق به شرکتهای دولتی خدمت نمیکند.همه مدیران حداقل 75 درصد از جلسات هیئت مدیره شرکت میکنند و یا یک بیانیه معتبر برای عدم حضور دارند.هیئت مدیره حداقل دارای شش و حداکثر 15 عضو است.هیچ مدیر سابق در هیئت مدیره خدمت نمیکند.مدیرعامل در بیانیه پروکسی به عنوان کسی که دارای “معامله با اشخاص وابسته” است، فهرست نشده است.هیئت مدیره توسط بیش از 50٪ مدیران مستقل خارجی اداره میشود.کمیته حقوق و دستمزد تنها از مدیران مستقل خارجی تشکیل شده است.وظایف مدیر عامل و رئیس از هم جداست یا یک مدیر سرپرست مشخص میشود.سهامداران به مدیران منتخب رای میدهند تا مقامهای خالی، پر شوند.اعضای هیئت مدیره سالانه انتخاب میشوند.تغییر اندازه هیئت مدیره به اجازه سهامدار منوط است.کمیته رأی گیری تنها از مدیران مستقل تشکیل شده است.سهامداران دارای حق رای مجموعه ای برای انتخاب مدیران هستند.دستورالعملهای هیئت مدیره در هر بیانه پروکسی موجود است.سیاست بر بکارگیری مدیران خارجی برای خدمت در کمتر از 5 هیات مدیره اضافی تاکید دارد. |
B. هیات مدیرانبیش از 66% اعضای هیئت مدیره مستقلند.نقش رئیس و مدیر عامل شرکت از هم جدا است.همه اعضای کمیته نامزدی مستقلند.همه اعضای کمیته حقوق و دستمزد مستقلند.همه اعضای کمیته حسابرسی مستقلند.مدیرعامل یا اعضای غیر اجرایی در تعداد زیادی از هیاتها مشعول بکار نیستند.همه مدیران حداقل 75 درصد از جلسات هیئت مدیره شرکت میکنند و یا یک بیانیه معتبر برای عدم حضور دارند.شرکت، دستورالعملهای هیئت مدیره / حاکمیت را اعلام میکند.هیچ یک از مدیران در آخرین جلسه سالانه از 50 درصد یا بیشتر رأی نگرفتند.هیچ یک از مدیران در RPTهای اصلی درگیر نیستند.شرکت دارای یک استاندارد رای اکثریت با سیاست استعفا است.هیچ مدیری در هیئت مدیره وجود ندارد که توسط همه طبقات سهامداران مشترک انتخاب شود.همه مدیران به طور سالانه انتخاب میشوند.هیئت مدیره در اجرای تفکیک سهامداران پشتیبانی شده توسط اکثریت رای موفق بود.مدیران اجرایی، گزینههای سهام را بر اساس هدف یا گروه همکار که افشا میشوند، دریافت میکنند.مدیران اجرایی، سهام محدود را بر اساس یک گروه هدف یا گروه همکار که افشا میشود، دریافت میکنند.مدیران اجرایی برنامههای طولانی مدت را بر اساس یک گروه هدف یا گروه همکار که افشا میشود، دریافت میکنند. |
C. اساسنامه/مقرراتبه رای اکثریت برای تصویب ادغام (ابر اکثریت نیست) مورد نیاز است.شرکت فاقد اقدام تدافعی مورد تائید سهامدار است.سهامداران مجاز به برقراری جلسات ویژه هستند.رای اکثریت برای اصلاح اسانامه/ مقررات (ابر اکثریت نیست) لازم نیست.سهامدارن ممکن است براساس توافق کتبی عمل کنند و توافق، همگانی نیست.شرکت مجاز به صدور سهام ممتاز سفید امضا نیستند.هیئت مدیره نمیتواند قوانین را بدون تصویب سهامدار اصلاح کند یا تنها میتواند این کار را در شرایط محدودی انجام دهد. |
C. اساسنامه/مقرراتشرکت دارای یک رای اکثریت استاندارد همراه با سیاست استعفای مدیر در انتخابات بدون رقابت است.شرکت دارای دستهبندیهای سهام براساس حق رای متفاوت نیست.شرکت فاقد اقدامات تدافعی مورد تائید سهامداراست.آستانه تحریک برای اقدام تدافعی 10٪ است.اقدام تدافعی دارای یک بند غروب است.اقدام تدافعی دارای یک بند TIDE استاقدام تدافعی دارای بند پیشنهاد واجد شرایط است.هیئت مدیره مجاز به صدورسهام ممتاز سفید امضا نیست.شرکت نیازی به رای اکثریت اکثریت برای تصویب اصلاحیههای اساسنامه و مقررات ندارد.شرکت نیازی به رای ابر-اکثریت برای تصویب ادغام/ترکیبات کسب و کار ندارد.برنامه حقوق سهامدار بیش از سه سال منقضی نمیشود.سرمایه مورد نیاز برای تشکیل جلسات ویژه کمتر یا برابر با 10% است.سهامداران میتوانند براساس رضایت کتبی عمل کنند. |
D. حقوق و دستمزد مدیران اجرایی و رئیسهیچ مداخله ای از جانب مدیر در کمیته حقوق و دستمزد صورت نمیپذیرد.غیر کارکنان در طرحهای بازنشستگی شرکت، عضو نیستند.تعویض گزینه در سه سال گذشته رخ نداده است.طرحهای تشویقی سهام با تصویب سهامداران اتخاذ شد.مدیران تمام یا بخشی از حقوق خود را به صورت سهام دریافت میکنند.شرکت هیچ گونه وامیبرای مدیران برای انجام گزینههای مختلف ارائه نمیدهد.در آخرین باری که سهامداران به یک طرح پرداخت رای دادند، ISS هزینههای خود را بیش از حد نمیدانست.میانگین گزینههای مفروض در سه سال گذشته به عنوان درصد از سهام اساسی، بیش از 3٪ (نرخ سوختن گزینه ) نیست.بازپرداخت اختیاری ممنوع استشرکت، اختیارات خرید سهام را خرج میکند. |
D. حقوق و دستمزد مدیران اجرایی و رئیسهمه اعضای کمیته حقوق و دستمزد، مستقل هستند.شرکت به گزینههای سهام، SARها و یا جایزه ارزش کامل کمک مالی نمیکند یا سیاست نرخ سوختن (آهنگ مصرف سرمایه) را اعمال نمینماید.مدیران، سهام محدود را بر اساس یک هدف یا گروهی همکار که افشا میشود، دریافت میکنند.سایر مدیران، برنامههای طولانی مدت را بر اساس یک گروه هدف یا گروهی که افشا میشود، دریافت میکنند.حداقل دورههای صدور مجوز در اسناد طرح برای گزینههای سهام اجرایی یا SARS در طرح سهام پذیرفته شده / اصلاح شده در طی سه سال گذشته، برابر با پنج سال است.حداقل دوره مزایای متعلقه که در اسناد برنامه ریزی شده، در طی سه سال گذشته تصویب / اصلاح برای سهام سهم غیر قابل معامله مدیر اجرایی در حدود پنج سال است.دوره برقراری اختیارات خرید سهام برای مدیران حداقل 24 ماه یا تا پایان کار است یا تا زمانی که دستورالعملهای مالکیت سهام برآورده شود.دوره برگزاری سهام محدود برای مدیران حداقل 24 ماه یا تا پایان کار است یا تا زمانی که دستورالعمل مالکیت سهام برآورده شود.این شرکت در سه سال اخير گزینههای جدیدی را برای فروش سهام، گزینهها یا پول نقد بدون تصویب سهامدار تغییر نداده است.حداقل شش برابر حقوق و دستمزد مورد نیاز برای مالکیت سهام / دستورالعمل برای مدیر عامل شرکت است.هیچ توافقنامه تغییر در کنترل وجود ندارد.هیچ یک از NEOها واجد شرایط دریافت پاداش چند ساله نیستند.هیچ توافقی در مورد اشتغال وجود ندارد که تحت آن یک مدیر اجرایی چندین برابر حقوق خود را به دلیل یک رویداد تغییر در کنترل دریافت کند؛ یا مدیرعامل بیش از سه برابر حقوق و دستمزد دریافت نمیکند.هیچ توافق نامه ای که در آن مدیر عامل چندین برابر حقوق و دستمزد را پس از تغییر در کنترل دریافت میکند، وجود ندارد؛ یا مدیرعامل بیش از سه برابر حقوق و دستمزد دریافت نمیکند.شرکت برای پرداختهای تغییر در کنترل، مالیات غیرمستقیم ارائه نمیدهد.توافق نامه استخدامیبا مدیرعامل کمتر از پنج سال است، یا چنین توافقی در دست نیست. |
E. مالکیتهمه مدیران با بیش از یک سال خدمت، دارای سهام هستند.مالکیت سهامداران و مدیران حداقل 1٪ و حداکثر 30٪ از کل سهام ممتاز است.مدیران اجرایی مطیع دستورالعملهای مالکیت سهام هستند.روسا مطیع دستورالعملهای مالکیت سهام هستند. |
E. مالکیتمدیرعامل مطیع مالکیت سهام است که فراتر از آستانه حقوق پنج برابر است.مدیران مطیع دستورالعمل مالکیت سهام هستند که فراتر از شش برابر یا بیشتر مقدار آستانه (بازار کانادا) و یا بیش از پنج برابر آستانه حقوق پایه مدیران (بازار ایالات متحده) است.همه مدیران با بیش از یک سال خدمت، دارای سهام هستند. |
F. اقدامات پیشرفتهسن بازنشستگی اجباری مدیران تعیین شده است.عملکرد هیئت مدیره به طور منظم بررسی میشود.طرح جنمشینی CEO تصویب شده در هیئت مدیره در حال اجرا است.هیئت مدیران دارای مشاوران خارجی است.مدیران مجبورند استعفای خود را پس از تغییر وضعیت شغلی ارائه دهند.مدیران خارجی بدون CEO جلسه برگزار میکنند و تعداد جلسات را اعلام شا میکنند.محدودیتهای دوره مدیرتی وجود دارد. |
|
G. وضعیت ادغاممشارکت در یک موقعیت بدون هیچگونه مقررات غیر قانونی |
|
H. آموزش مديرحداقل یک عضو هیئت مدیره در یک برنامه آموزشی مدیر مدرک ISS شرکت داشته است. |
|