چکیده: مدیریت استراتژیک پروژه به تدریج به یک روند محبوب و روبه رشد در آموزش مدیریت پروژه تبدیل شده است. ایده کلی این است که تیمهای مدیریت پروژه به جای اینکه تنها بر زمان معمول جلسه، بودجه و اهداف عملکرد متمرکز گردند، باید یاد بگیرند که چگونه با جنبه های کسب و کار پروژه های خود و همچنین پشتیبانی بهتر از کسب و کار شرکت خود و پایداری مواجه شوند. اگر چه این رویکرد به محبوبیت دست یافته است، اما مدیریت استراتژیک پروژه هنوز یک رویکرد صریح و روشن نیست و به طور گسترده در اجرای پروژه مورد استفاده قرار نمیگیرد. یکی از مفاهیم ذکر شده به عنوان عنصر مهم، استراتژی پروژه است؛ اگرچه، تا کنون هیچ چارچوب جهانی و یا حتی یک تعریف روشن درباره آن ارائه نشده است. هدف از این مقاله، پُر کردن این شکاف و ارائه یک تعریف و چارچوب مفید برای مطالعه بیشتر و پیاده سازی مفهوم استراتژی پروژه است. مخصوصاً برای دستیابی به این هدف، ما برای اولین بار به جستجوی منشأ استراتژی در تحقیقات نظامی و کسب و کار پرداخته و این سوال که استراتژی پروژه دقیقاً چیست را مطرح میسازیم؛ سپس این بحث را با یک تعریف صریح و روشن از استراتژی پروژه دنبال میکنیم. پس از آن یک چارچوب کلی را برای ساخت یک سند استراتژی پروژه اختصاصی برای یک پروژه منحصربهفرد تعیین نموده و نشان میدهیم که چگونه این چارچوب میتواند برنامهریزی پروژه و فرآیندهای اجرایی را رهبری نماید. با استفاده از یک روش مطالعه موردی که شامل یک فاز تحقیقاتی عملی است، نشان میدهیم که چگونه تیمهای پروژهای میتوانند با اعمال مفهوم استراتژی در یک روش عادی منجر به نتایج بهتر کسب و کار در پروژه خود گردند.
کلمات کلیدی: استراتژی پروژه، مدیریت استراتژی پروژه، مزیت رقابتی بودن، موفقیت پروژه
مقدمه
محققان و پژوهشگران با تسریع رقابت، افزایش فشارهای اقتصادی و تغییرات سریع تکنولوژیکی به طور مداوم در جستجوی راههای بهتری برای مدیریت پروژهها هستند. با این وجود، هر دو جامعه به تدریج متوجه میشوند که هنوز اداره بسیاری از پروژهها با روشهای بیفایده، اجرا و در نتیجه منجر به زیانهای قابل توجهی در بهره وری، سودآوری و تضعیف روحیه کارکنان میشوند. (دیویسن و هوبدای، 2005؛ ویلیامز، 2005). به نظر میرسد که تاکید متداول بر زمان جلسه، بودجه و اهداف عملکرد پروژه (طرح نهایی) دیگر برای تضمین دستیابی به اهداف سازمانی کافی نیست (شنهار و دویر، 2007). در نتیجه، رویکرد جدید در حال ظهور است، که در مجموع “مدیریت استراتژیک پروژه” نامیده میشود (کلیلند، 1998؛ دیویس و هوبدای، 2005؛ Jugdev 2003؛ شنهار، 2004). رویکرد مدیریت استراتژیک پروژه بر این مفهوم استوار است که پروژهها در بیشتر زمانها، دستیابی به نتایج کسب و کار را آغاز کرده و این پیادهسازی مدیریت پروژه باید از همترازی بهتری با استراتژی سطوح بالای شرکتی برخوردار باشد. این موضوع حاکی از آن است که سازمانها، تیمهای پروژهای، مدیران پروژه و هیات رئیسه باید چگونگی تمرکز کردن بر اجرای پروژه در دستیابی به نتایج کسب و کار از سازمان مادر را بهتر بیاموزند- سود بیشتر، رشد اضافی و موقعیت بهبود یافته بازار و سایر موارد (کلیلند، 1998؛ شنهار، 2004). جالب این جاست که با این وجود، رویکرد سنتی هنوز به طور گستردهای ریشه دوانیده و هنوز هم به عنوان روش متداول در اجرای پروژه مورد قبول است. هنگامی که مدیران پروژه و تیمهای پروژهای درگیر اجرای روز به روز پروژه هستند، معمولاً بر روی جنبههای کسب و کار تمرکزی ندارند. تمرکز و توجه آنها بیشتر عملیاتی است و ذهنیت آنها بر “کار را تمام کن” متمرکز است. در حالیکه این طرز فکر کمک میکند تا تیمهای پروژهای، وظیفه خود را از روی کفایت انجام دهند – به جا گذاشتن آن در پشت سر (نادیده گرفتن آن)، ممکن است به نتایج ناامیدکننده کسب و کار و حتی شکست منجر شود – هنگامی که کار به طور موثر انجام نمیشود.
ما از این دیدگاه که یک ذهنیت و رویکرد باید در بالای مفهوم رایج مدیریت پروژه ایجاد شود، حمایت میکنیم. مدیریت استراتژیک پروژه از ذهنیت سنتی دست نخواهد کشید، بلکه آنرا گسترش خواهد داد. اهداف عملیاتی جلسات و بهرهوری همیشه وجود داشته است و به اهمیت خود در موفقیت پروژه ادامه خواهد داد (شنهار، لوی و دویر، 1997). اما باید و میتوان در سازمانهای پیشرفته، تیمهای پروژه را برای کار بیشتر مورد بازخواست قرار داد. آنها نه فقط برای ملاقات و اهداف بودجهای، بلکه برای ایجاد رضایت مشتری و بالاتر از همه، دستیابی به نتایج کسب و کار، چگونه بهتر درک کردن نیازهای شرکتهای برتر را یاد گرفته و پروژههای خود را طراحی و اجرا نمایند.
اگرچه گاهی این تغییرات توسط متفکران سنتی به چالش کشیده میشود، اما به هر حال اجتنابناپذیر و غیرقابل توقف هستند. با این وجود، برای حداقل سه دلیل، این تغییرات بیاهمیت نیستند: نخست آنکه، همانگونه که ذکر شد، چنین تفکری نشاندهنده یک دیدگاه نامتعارف است. برای بیش از 50 سال، توسعه مدیریت پروژه، آموزش و تحقیقات بر برنامهریزی پروژه، زمانبندی و مدیریت منابع متمرکز شده است. روشهای بسیار بکار رفته نظیر نمودارهای PERT، مسیرهای بحرانی و نمودارهای میلهای تقریباً مترادف با مدیریت پروژه هستند. اما ابزار نمیتوانند جایگزین تفکر گردند. متمرکز کردن مجدد توجه از ابزار بر تفکر استراتژیک به تلاش و اراده مضاعف نیاز دارد. دوم، مدیریت پروژه در یک روش استراتژیکی به معنی کنار گذاشتن دیدگاه عملیاتی نیست. در مقابل، به اتمام رساندن کار – در اختیار گرفتن بازار در زمان مقرر و به اندازه بودجه تعیین شده- باید هنوز به عنوان یک هدف مهم مد نظر قرار گیرد. در عین حال، تفکر سنتی باید با دیدگاه استراتژیکی جدید ترکیب شود که در نتیجه، پیچیدگی و تقاضای بیشتر مدیریت نسبت به گذشته غیرقابل اجتناب خواهد شد. سوم، رویکرد جدید به ایجاد یک چارچوب جدید در بالای چارچوب سنتی «کار را تمام کن» نیاز دارد. چنین چارچوبی، به طور طبیعی راهنمایی برای محققان در مطالعاتشات بر روی مواردی است که موجب موثرتر شدن پروژه میگردند. اما، مهمتر از آن، کمکرسانی آن به سازمانها، مجریان و تیمهای پروژه برای هدایت، برنامهریزی و اجرای پروژههایشان با اهمیت جدید برای تمرکز و پروژهها بر نتایج کوتاه و بلند مدت کسب و کار و پایداری سازمانها و ذینفعانشان فراتر از دستیابی به اهداف بهرهوری است تا با ذهنیت جدید، پروژهها را بر روی نتایج بلندمدت و کوتاهمدت کسب و کار و پایداری سازمانها و ذینفعان، فراتر از دستیابی به اهداف بهرهوری متمرکز نمایند.
تفکر استراتژیکی در تحقیقات و اصطلاحات سنتی مدیریت پروژه کاملاً نادر بود. در حالیکه 40 سال از دانش سیستم استراتژی منحصراً بر روی استراتژیهای شرکتی یا تجارتی متمرکز شده بود (مینزبرگ، آلسترند و لمپل، 1998). پروژهها اغلب به عنوان بخشی از عملیاتی تلقی میشدند که باید استراتژیها را به سادگی در عمل پیادهسازی میکردند. به عنوان مثال، کلیلند و کینگ (1983، ص 127) پروژهها را به صورت ابزاری برای اجرای استراتژی کلی سازمان توصیف کردند. با این وجود، دیدگاههای جدید در حال ظهور است. به عنوان مثال، اسلوین و پینتو (1987) متعادلسازی استراتژی و تاکتیک در اجرای پروژهها را پیشنهاد نمودند. میلوسویچ (1989)، یک رویکرد سیستمی برای مدیرت استراتژیک پروژه ارائه کرد. کلیلند، (1989، 1987) چارچوبی برای طراحی استراتژیک در مدیریت پروژه معرفی کرد. ترنر (1999)، بر فرآیندهای بهبوددهنده در دستیابی به اهداف پروژه کسب و کار متمرکز شده بود. شنهار (1999)، یک چارچوب کلی را برای مدیریت استراتژیک مطرح کرد. میلر و لسارد (2005) مدیریت استراتژیک پروژههای مهندسی بزرگ را مورد بررسی قرار دادند. Jugdev (2003) پیشنهاد استفاده از دیدگاه مبتنی بر منابع سازمانها را برای مطالعه مدیریت پروژه به عنوان یک جنبه استراتژیکی مطرح ساخت. آرتو، دیتریش و نورمینن (2004) اجرای استراتژی پروژهها را مطرح ساختند؛ و موریش (2009) اهمیت مدیریتی خط مقدم پروژه را به عنوان بخشی از اجرای استراتژی از طریق مدیریت پروژه مورد بحث و بررسی قرار داد. برخی از نویسندگان، چارچوب خاصی برای حرکت منظم از طریق یک رویکرد استراتژیکی معرفی کردهاند. برای مثال، شنهار، دویر، لوی و مالتز (2001) پیشنهاد کردند که موفقیت پروژه به عنوان یک مفهوم استراتژیکی چندبعدی در نظر گرفته شود؛ آرتر و ویکستروم (2005)، و دیویس و هوبدی (2005) مفهوم استراتژی پروژه کسب و کار را معرفی نمودند؛ وشنهار (2004) چارچوبی برای رهبری استراتژیک پروژه معرفی کرد که جنبههای عملیاتی، کسب و کار متمرکز و انسانیِ رهبری پروژه را با تعیین پنج عنصر استراتژی، روح، سازمان، فرآیندها و ابزارها ادغام نمود. سایر نویسندگان بر مدیریت نمونه کارهای استراتژیکی متمرکز شدهاند. انتخاب پروژه و تخصیص منابع با نیاز به پشتیبانی استراتژی کلی سازمان هدایت میشود (آرچر و قاسمزاده، 1999؛ آرتو و دیتریچ، 2004؛ کوپر، ادگت و Kleinschmidt، 2001؛ انگلوند و گراهم، 1999؛ اهارا 2005). علاوه بر این، چندین مطالعه در مورد نقدیگی-PMI بر ایجاد و توسعه رویکردهای استراتزیکی نمرکز یافتهاند (موریس و جامیسن، 2005؛ شنهار و همکاران، 2007).
یکی از عناصر سازنده مدیریت استراتژیک پروژهها، احتمالاً مفهوم استراتژی پروژه است. استراتژی پروژه با توسعه منطق، به هدایت تک پروژهها در فرآیندهای برنامهریزی و اجرای خود نیاز دارد. چنین دستورالعملهایی به نتایج کسب و کار بهتر و پشتیبانی بهتر از استراتژیهای کسب و کار سازمانی و پایداری منجر میشود (آرتو، کوجالا، دیریتچ و مارتیسو، 2008، شنهارا و همکاران، 2005). در حقیقت، این موضوع عنوان میشود که استراتژی پروژه، «حلقه گمشده» برنامهریزی پروژه است (شنهارا و همکاران، 2005). اما استراتژی پروژه واقعاً چیست؟ چگونه تعریف میگردد؟ مولفهها و ساختارهای آن چیست؟ اگر چه تعریف قبلی ارائه شدهاند (آرتو و همکاران، 2008)، اما ادعا میکنیم که تا بدینجا این مفهوم بسیار مبهم باقی مانده است و اجرای آن به روشنی تعریف نشده است. باور داریم مفهوم استراتژی پروژه برای تکامل سریع مدیریت استراتژیک باید به وضوح تعریف گردد، اجرای آن ساده باشد و موارد غیرمبهم بررسی شوند. با نائل شدن به این امر، استراتژی پروژه باید به صورت یک بخش ترکیبی از برنامهریزی و اجرای پروژه شده و به طور طبیعی با مولفههای موجود قدیمی در طرح پروژهها در تعادل باشد.
هدف از این مقاله، ارائه چارچوبی برای توسعه، مطالعه و اجرای مفهوم استراتژی پروژه است که با معیارهای بالا هدایت میشوند. در ابتدا ارزیابی کلی از مفهوم استراتژی و نیاز به استراتژی در سطح پروژه را مطرح میکنیم. سپس پاسخی برای این سوالات ارائه خواهیم نمود: «استراتژی پروژه دقیقاً چیست؟»، و «عناصر آن چیست؟». ساختار استراتژی پروژه را با استفاده از پروژه معروف شرکت اپل در ایجاد و معرفی محصولات آیپد/آیتونز شرح خواهیم داد. سپس با ارائه شواهد تجربی چندین پروژه، نشان خواهیم داد که چگونه مولفههای خاص استراتژی را میتوان در پروژه یافت، حتی در زمانی که به صراحت تعیین نشده باشند. سپس با مطرح کردن این موضوع که عناصر استراتژی پروژه چگونه میتوانند نقش مهمی در کنترل اجرای پروژه ایفا نمایند، به نتیجهگیری خواهیم پرداخت. در نهایت، هدف ما علاوه بر ارائه چارچوبی برای تحقیقات آینده، فراهم نمودن چارچوب و دستورالعملهایی برای سازمانها و مدیران است تا با چه روشی پروژههای خود را با تمرکز استراتژیکی در ذهن طرحریزی نموده و چگونه آنها را در یک روش استراتژیکیتر برای بدست آوردن نتایج بهتر کسب و کار، مدیریت نمایند.
استراتژی چیست؟
مفهوم استراتژی در جامعه، مفهوم جدیدی نیست؛ منشأ آن ظاهراً در روزهای آغازین نوشتن درباره جنگ، ریشه دارد که در آثار معروف مانند هنر جنگ از سانتزو (1994) نخستین نوشته در حدود 400 سال قبل از میلاد و جنگ کارل فون کلاوزویتس (1989)، نخستین نوشته پس از جنگهای ناپلئون در اوایل قرن هجدم منتشر شده است. فلاسفهِ نخستین جنگها، در تعریف استراتژی با دشواری روبرو نبودند. آنها، استراتژی را به عنوان تلاشی برای پیدا نمودن بهترین راه برای تضمین پیروزی در جنگ یا نبرد میپنداشتند. معمولاً استراتژیهای مختلفی را تعیین کرده و آنها را با مناسبترین شرایط مورد تطابق قرار میدادند (مینتزبرگ و همکاران، 1998). در روزهای آغازین، استراتژی دارای یک مفهوم واضح بود و از اینرو، تنها بر روی یک چیز متمرکز شده بود: چگونه در جنگ پیروز شویم.
در دوران جدید، مفهوم استراتژی در جنبههای اضافی زندگی گسترش یافته است. اکنون اصطلاخ استراتژی در محیطهای مختلف و در زمینههای گستردهتری از جمله عرصه سازمانی مورد استفاده قرار میگیرد. نگاه برخی از افراد به استراتژی به صورت جهت، طرح، راهنما، یک دوره عملی در آینده و یا مسیری برای رسیدن از نقطهای به نقطهی دیگر است (مینتزبرگ، 1994). سایرین، استراتژی را به عنوان یک الگوی رفتاری سازگار با سازمان در نظر میگیرند. در آثار معروف سلزنیک (1957) و یا چندلر (1962) در عرصه سازمانی، مفهوم «کفایت مشخص» و یا ارتباط بین استراتژی و ساختار مطرح شده است.
یک تعریف نمونهای برای استراتژی سازمانی عبارت از توسعه طرحها به وسیله مدیریت ارشد است تا بتوان به نتایجی دست یافت که متشکل از ماموریتها و اهداف سازمان میباشد (وریگت، پرینگل، کرول، 1992). هنگام مواجه شدن با استراتژی، هر نوشته مرتبط با سازمان باید به طور قانونی مورد بررسی قرار گیرد. بنابراین ادعا میشود که استراتژی از یک سو به برنامهریزی محدود شده است و از سوی دیگر، شامل همه موارد انجام شده توسط سازمان است.
برای مقابله با روشهای متعدد جستجوی استراتژی، مینتزبرگ (1994) پنج تعریف مختلف برای استراتژی پیشنهاد نمود (پنج “P”). با توجه به مطالب ارائه شده توسط مینتزبرگ، استراتژی یک یا چند مورد از مفایهیم زیر میباشد: یک طرح است، جهتی برای رسیدن از اینجا به آنجاست؛ یک الگوی تشکیل شده از رفتار وابسته به زمان است؛ یک موقعیت ایجاد شده با مجموعه مختلفی از واکنشهاست که به طور معمول منجر به مجموعهای منحصربهفرد از محصولات در بازارهای خاص میشود؛ دیدگاهی از روش اساسی برای انجام دادن کارهاست و در نهایت یک اقدام، یک فریب، یک مانور خاص در نظر گرفته شده برای فریب دادن حریف یا رقیب است. مینتزبرگ (1982) همچنین به درستی استدلال کرد که استراتژی میتواند شامل یک رویکرد عمدی، یک رویکرد اضطراری یا ترکیبی از هر دو باشد. او اضافه کرد که موثرترین استراتزیها با ترکیبی از بررسیهای، ایجاد شده و با انعطافپذیری و یادگیری سازمانی کنترل میگردد (مینتزبرگ، 1987).
در نهایت، پورتر (1980، 1985) مبنایی برای مفاهیم تحلیل رقابتی، مجموعهای از استراتژیهای کلی و مفهوم زنجیره ارزش تنظیم نمود. مخصوصاً استراتژیهلی کلی وی شامل رهبری هزینه، تمایز و تمرکز بود. وی ادعا کرد که یک سازمان باید برای بدست آوردن مزیت رقابتی، بدرستی انتخاب نماید. تحقیق پورتز، یک بحث پیوسته درباره ماهیت استراتژی ایجاد نمود که آیا شرکتها باید بر یک تک استراتژی متمرکز شوند یا ترکیب متفاوتی از آنها وحتی برخی اوقات استراتژیهای متضاد را در نظر بگیرند. در تحقیق بعدی، پورتر (1996، صفحه 68) استراتژی را دوباره به صورت خلق یک موقعیت منحصربهفرد و با ارزش، شامل مجموعه متفاوتی از فعالیتها، شرح داد. پورتر ادعا کرد که استراتژی کارهای مختلفی انجام میدهد یا کارهای مشابه را به روشهای مختلفی انجام میدهد و تاکید نمود که تاثیرگذاری عملی، یک استراتژی نیست. بلکه باید در یک سازمان پیشرفته ارائه شود و نمیتوان به مدت طولانی به صورت مزایای رقابتی از یکدیگر جدا گردد. هر چند این دیدگاه، توسط دیگران به شدت مورد انتقاد قرار گرفت (مانند مینتزبرگ و همکاران، 1998). علاوه بر استراتژی کلی پورتر، برخی از تکنولوژیهای دیگر برای توصیف ساختارهای مختلف ارائه شدهاند (مادیگو و پچ، 1988؛ مایلز و اسنو، 1978؛ مینتزبرگ و همکاران، 1998؛ ونکاترامن، 1989؛ ونکاترامن و کامیلوس، 1984).
ایجاد مفهوم استراتژی در مدیریت پروژه
از دهه 1950، طرحهای مدیریت پروژه بر توسعه ابزارها، تکنیکها و فرآیندها متمرکز شده است که به مدیریت پروژهها به طور موثرتری کمک مینماید. با این وجود، همانگونه که بیان شد، مطالعات تا همین اواخر، تمرکز بر مدیریت سنتی پروژه را به برنامههای تحقیقاتی در مورد جنبههای استراتژیک مدیریت پروژه منتقل نکردهاند. محققان دریافتند که حتی هنگامیکه فرآیند مدیریت پروژه به دقت دنبال میشود، نتایج کسب و کار یک پروژه ممکن است هنوزهم ناامیدکننده باشد (ویلیامز، 2005). پس چگونه میتوان یکی از مفاهیم استراتژی را به تجربه مدیریت پروژه ترزیق نمود؟
استراتژی درباره پیروی است.
همانگونه که گفته شد، دیدگاه معاصر درباره استراتژی، زمینه را کاملاً وسیع و احتمالاً بیش از حد مبهم ساخته است. هر فعالیت، هر طرح و تقریباً هر تصمیم در سازمان پیشرفته، به آسانی یک استراتژی نامیده میشود. با این وجود، پروژهها اغلب درباره تمرکز و درباره فعالیتهای خاصی بوده تا به اهداف خاص دست یابند. برای مجسم کردن ایده استراتژی پروژه، باید دامنه و بحث در مورد استراتژی را محدود سازیم. به جای صحبت درباره طرحهای وابسته به حضور نتایج یا اصول اقدامات، ما بازگشت به ایده اصلی یعنی عرصه نظامی را پیشنهاد میکنیم. در محط نظامی، استراتژی به آسانی و بدون شک به معن چگونه برنامهریزی کردن برای پیروزی است. اصل مشابهی باید به پروژهها اعمال شود.
بیشتر پروژههای جدید در یک محیط رقابتی اجرا میشوند. معمولاً، نتیجه پروژه – یک محصول، یک روش یا خدمات، به احتمال زیاد با رقابت سایر محصولات یا خدمات در بازار مواجه میشود. بنابراین، برای هر محصول یا خدمات، میتوان پرسید که چگونه باید در رقابت دوارم آورد و چگونه میخواهیم آن اتفاق بیافتد؟ نتیجه یک پروژه باید دارای جدابیتهایی باشد یا در اصطلاح رایج به کار رفته در کسب و کار، باید دارای مزیت رقابتی باشد.
بنابراین در محیط امروزی، اهداف پروژه تنها ساخت محصول یا اارئه خدمات نیست، بلکه آنرا بگونهای ساخت که مزیت رقابتی ایجاد گردد. یک استراتژی خوب پروژه عبارت است از آنچه که این مزیت را به خوبی ایجاد خواهد کرد. بنابراین، همانند جنگ، استراتژی پروژه در مورد برنده شدن ساده است – برنده شدن در نبرد بازار با محصول خاص یا خدمات تولید شده توسط پروژه. از اینرو، استراتژی پروژه روش خاصی برای اتفاق افتادن پیروزی پروژه است. بعداً مطرح میکنیم که این راه، شامل رویکرد منحصربفرد پروژه، جهت و مسیری خواهد بود که برای پیروزی در نبرد کسب و کار، برنامهریزی شده باشد.
در یک محیط غیررقابتی، استراتژی درباره ایجاد ارزش است.
با این حال، کسی نمیتواند این امر را نادیده بگیرد که امکان انجام برخی از پروژهها در محیط رقابتی وجود ندارد. آنها میتوانند دربرگیرنده پروژههای داخل سازمان، تلاشهای تجدیدساختاری، فعالیتهای عمومی و یا تلاشهای دولتی باشند. در آن صورت و با توجه به مباحث فوق، ایا هنوز به استراتژی پروژه نیاز است؟ پاسخ به صراحت، بله است! حتی اگر یک پروژه در محیط غیررقابتی اجرا گردد، صاحبان آن هنوز خواهن رسیدن به ارزش هستند. پس استراتژی پروژه به سادگی روش خاصی است که در آن هدف پروژه ایجاد یا اضافه کردن یک ارزش جدید میباشد (بجای مسیر برنده شدن). در این تعریف، همه اظهارات قبلی همانند گذشته، کماکان برقرارند.
استراتژی یک طرح نیست.
پس چه چیزی یک استراتژی پروژه را از یک طرح پروژه متمایز میسازد؟ به طور واشح، هر پروژه باید دارای یک طرح برای اجرا باشد – برای انجام کارها. اما استراتژی یک طرح نیست. استراتژی در نظر ما، در سطح بالاتری از طرح قرار دارد. باب رقراری استراتژی، طرحها عبارتند از تصمیمگیریهای تاکیتیکی درباره فعالیتتهایی که باید انجام شود و شامل منابع، جدول زمانی و موارد قابل تحویل میباشند. بنابراین استراتژی، محرک طرح است و شامل عناصر حیاتی برای برنده شدن پروژه است – «اسرار موفقیت آن». استراتژی با متمایز بودن از طرح معمولی، دربرگیرنده دیدگاه، دستورالعمل، نگرش، جهت و سیاستی است که نتیجه آن یک طرح واقعی و ترویج یک الگوی رفتاریی خواهد بود که برای برنده شدن و ایجاد ارزش مورد نیاز است، که نهایتاً به موفقیت منجر خواهد شد.
در نهایت، یک استرتژی خوب دربرگیرنده اثرگذاری و بهرهوری است. بدیهی است که پیروزی در جنگ شامل انتخاب حق جنگ است اما شامل چگونه مبارزه کردن نیز میشود. بنابراین، در یک راه مشابه، برنده جنگ پروژه به معنی برگزیدن اولیه نتایج درست (محصولات، خدمات و فرآیندها) است. اما این تنها نشان دهنده یک گام به سوی پیروزی است. برنده کامل به معنی انجام درست آنها نیز میباشد. بنابراین، استراتژی پروژه هم در اثرگذاری- انتخاب درست با تعریف نتیجه به بهترین روش- و هم در بهرهوری- اجرای این انتخابها در راه درست- صدق میکند.
تعریف و چارچوب استراتژی پروژه
بحث قبل، راهنمای ما در این ادعاست که استراتژی پروژه باید یک ساختار ثروتمند باشد تا بتواند در ابتدا به سازمانها و مدیران کمک نموده، طرحریزی کرده و یک پروژه را با هدف دف دستیابی به نتایج کسب و کار و پایداری طولانی مدت اجرا نماید. با استفاده از مدل پنج “P” مینتزبرگ، استراتژی پروژه شامل یک دیدگاه (پیشزمینه دلیل و ایده کلی)، یک موقعیت (آنچه میخواهیم به آن دست یابیم و چگونه خواهیم دریافت که به آن دست یافتهایم) میباشد. به عبارت ساده، یک استراتژی پروژه شامل “چرا”، “چه”، و “چگونه” است تا بهترین مزیت رقابتی و ارزش را برای پروژه ایجاد نماید. به طور قراردادی، استراتژی ر را به صورت زیر تعریف میکنیم: دیدگاه، جهت و دستورالعمل پروژه برای آنچه که باید انجام شود و چگونه انجام شدنش تا بتوان به بالاترین مزیت رقابتی و بهترین ارزش پروژه دست یافت. همانگونه که بیان شد، تعریف ما براساس سه قسمت اصلی است: دیدگاه، جهت و طرح که در بخشهای زیر به طور کلی بیان میشوند. قابل ذکر است که ما استراتژی پروژه را نه تنها به عنوان یک جهت برای موفقیت بلکه در یک مفهوم گسترده مد نظر قرار میدهیم (آرتو و همکاران، 2008). سه قسمت در هشت مولفه قابل اجرا، اعمال میشوند: پیشزمینه کسب و کار، اهداف کسب و کار، مفهوم استراتژیک، تعریف محصول، مزیت رقابتی/ارزش، معیارهای موفقیت و شکست، تعریف پروژه و تمرکز استراتژیک (شکل 1).

همانگونه که بعداً اشاره خواهیم کرد، عناصر استراتژی پروژه، ثابت نیستند. بلکه برای بسیاری از پروژهها ممکن است رخ داده و فرآیند پروژه را تغییر دهند. با این وجود، چارچوبِ ارائه شده و آزمایش شده ما در اینجا از پایداری کافی برای تطابق دستورالعملهای شایسته برنامهریزیان پروژه برخوردار است و انعطافپذیری وسیعی را ارائه میکند که باید در طوب یادیگری پروژه و فرآیند پروژه تنظیم گردد.
در بحث زیر، به شرح دقیقتر این عناصر میپردازیم. برای نشان دادن نقش آنها در یک پروژه پیشرفته، از مورد مشهور آیپد/آیتونز شرکا اپل استفاده میکنیم (لوی، 2006). علاوه بر این، با بکارگیری دادههای تجربی به تحلیل استراتژی پروژه در سه پروژه دیگر میپردازیم.
دیدگاه (چشمانداز)
نخستین “P”، بخش دیدگاه استراتژی پروژه است که پیشزمینه، محیط و دلیلی برای چرایی آغاز یک پروژه و اهداف کلی ارائه میدهد و مفهوم را بهگونهای تعریف میکند که آزمایش پروژه را رهبری خواهد نمود.
دیدگاه شامل سه عنصر زیر است: پیشزمینه کسب و کار، اهداف کسب وکار و مفهوم استراتژیک.
پیشزمینه کسب و کار، محیط کسب و کار، دلایل و فرصتهای پشت پروژه را تعریف میکند. توجه کنید که این مورد گاهی اوقات «مورد کسب و کار» نامیده میشود (موسسه مدیریت پروژه، 2008). پیشزمینه کسب و کار معمولاً با توصیف محیط آغاز شده و مشتری و/یا کاربر را تعیین میکند. سپس، نیازهای آنها را شرح داده و به ترتیب بیان میکند، مشکلات را شناسایی کرده و روشی عملی برای حل آنها ارائه میدهد. سپس، پیشزمینه تعیین میکند که چگونه میتوان این نیاز را مورد بررسی قرار داد و در نهایت، فرصت کسب و کار مرتبط با این نیاز و راهحل را طرحریزی مینماید.
پیشزمینه کسب و کار آیپد/آیتونز اپل در اواخر دهه 1990 اغاز شد، هنگامیکه مردم استفاده از نرمافزار پخش موزیک MP3 برای گوش دادن به موسیقی و دانلود موزیک فیلمها را از اینترنت اغاز کردند. شرکت اپل، نیاز به یک نرمافزار پخشکننده با دسترسی آسان که ارائه کننده روش موثری برای خرید موزیک نیز باشد را شناسایی کرد و آنرا به عنوان فرصتی دید تا از نقطه قوت خود در طراحی خوب محصولات برای ایجاد یک کسب و کار جدید در شرکت استفاده نماید.
اهداف کسب و کار: این عنصر بیانگر هدف غایی کسب و کار پروژه است. معمولاً حالتهای کسب و کار طولانیمدت را شرح میدهد که در زمان کامل شدن پروژه برای شرکت بدست خواهند آمد. همچنین ممکن است به صراحت پشتیبانی از نگرش و ماموریت شرکت را از طریق نتایج آن شرح دهد. از آنجاییکه امروزه یک سازمان ممکن است علاوه بر جنبه تجاری یا اقتصادی، تاکید بیشتری برای پایداری شرکت قائل شود، میتوان هدف کسب و کار را با توجه به جنبههای اکولوژی و اجتماعی به خوبی نشان داد (دیلیک و هوکرتس، 2000؛ هاردجونر و کلین، 2004؛ مارویجک و ورر، 2003). هدف در مورد شرکت اپل، نفوذ در زمینه خرید موسیقی دیجیتال و قلمرو استفاده و در نهایت حکمفرمایی بر آن بود.
مفهوم استراتژیک: این عنصر ایده استراتژیک کلی قرار گرفته در پشت پروژهها را بجز کسب و کار شرح داده و چگونگی همتراز شدن این ایده با استارتژی کسب و کار شرکت را بیان میکند. مخصوصاً راهنمایی برای اصول استراتژیکی است که طرح پروژه و اجرای آن را در کنترل داشته و ایجاد و توسعه محصولات پروژه را هدایت خواهد کرد. مفهوم استراتژیک شرکت اپل، تکامل یک نرمافزار پخش موزیک با دسترسی آسان و سختافزار سهلالاستفاده برای مدیریت فایلها بود که موقعیت منحصربهفردی را در بازار برای شرکت ایجاد میکرد.
موقعیت
دومین “P” موقعیت است که پس از تکمیل شدن پروژه، در دسترس قرار خواهد گرفت. بخش موقعیت شامل مواردی است که انتظار داریم پس از تکمیل پروژه به ان دست یابیم. در واقع به معنی «جایگاه در جهان» و موقعیتی است که شرکت در محیط کسب و کار پس از تکمیل پروژه به آن دست خواهد یافت. موقعیت شامل قسمتهای زیر است:
تعریف محصول: این مورد، نتیجه خاصی را که پس از تکمیل پروژه به وجود خواهد آمد، شرح میدهد. در واقع، تعریفی برای نوع محصول، هدف آن و چگونگی استفاده از آن میباشد. تعریف یک محصول ممکن است شامل مفهوم محصول در عملکرد و الزامات اصلی و مشخصههای تکنیکی ان باشد. توجه داشته باشید که ما در اینجا از اصطلاح محصول در مفهوم گستردهای استفاده میکنیم – یعنی نتیجه پروژه که نه تنها شامل محصولات فیزیکی است بلکه خدمات، فرآیندها یا ترکیبی از آنها را نیز در بر میگیرد. محصول شرکت اپل به صورت یک بستهبندی کامل تشکیل یافته از نرمافزار پخش موزیک MP3، سختافزار مدیریت موزیک و یک ذخیرهکننده موزیک مبتنی بر اینترنت تعریف شد. محصول با چالشهایی شامل ویژگیهای ترکیب شده و روشهایی که مصرفکننده از این ویژگیهای استفاده خواهد کرد، مواجه شد.
مزیت/ارزش رقابتی: که یک بخش مهم در استراتژی پروژه است که دلایل خاص مانند «چرا یک مشتری باید یک محصول را خریداری کند» و «چرا آن بهتر از جایگزینهایی نظیر محصولات رقابتی، محصولات گذشته یا روشهایی است که مشتریان با مشکلات یا نیازهای خود مواجه میشوند» را به تفصیل شرح میدهد. مزیت رقابتی را میتوان در چند حوزه و براساس ترکیبی از خواص مفید بودن، عملکرد، کیفیت، قابلیت اطمینان، هزینههای خرید و عملیات و غیره تعریف کرد. در برخی از موارد، برای شرح دقیق مزیت رقابتی، نقشهای که دارای نمایش مشخصههای محصولات است را با محصولات رقابتی و قدیمی مقایسه میشود.
در نهایت، این مولفه، ارزش ایجاد شده با پروژه را مطرح میسازد. در ابتدا، در محیطهای غیررقابتی، مزیت رقابتی با ارزش تحویلی به مشتری و کاربران جابجا میشود. دوم، ارزش ایجاد شده توسط پروژه را به دقت شرح میدهد تا سازمان را با پاسخ دادن به این سوال که چگونگی یک پروژه در کسب و کار یک سازمان و اهداف استراتژیک بلند مدت آن سهیم است، اداره نماید. مزیت رقابتی شرکت آیپد/آیتونز اپل، یک نرمافزار پخش با دسترسی آسان برای ذخیرهسازی هزاران آهنگ، یک سختافزار سهلالاستفاده برای مدیریت مجموعه موزیک و یک ذخیرهساز سریع و کم هزینه موزیک بود که دستیابی به پایگاه دادههای عظیمی از آهنگها را ممکن میساخت.
معیارهای موفقیت و شکست: این عنصر، انتظارات از پروژه را تعیین میسازد و استانداردهای مشخص کننده شکست یا موفقیت را تعریف میکند و موجب فهم سریع موارد میشود: چگونه نتایج پروژه تعیین خواهند شد و مدیران پروژه باید از چه دشواریها و خطراتی آگاه باشند. این معیارها در ابتدا جزئیات دقیق ابعاد موفقیت و آنچه که خروجی پروژه، مورد قضاوت قرار خواهد داد را نشان میدهد. ابعاد معمولی موفقیت ارائه شده، شامل بهره-وری، اثر بر مشتری کسب و کار و موفقیت مستقیم و امادهسازی برای اینده است (شنهار و همکاران، 2001). در موارد خاص، ممکن است پروژهها به تعریف ابعاد موفقیت خود در موقعیتهای منحصربفرد (نظیر دریافت موافقت FDA برای آزمایشات پزشکی یک داروی جدید یا دریافت مجوز از فرماندهی یک شهر برای ایجاد یک مکان جدید) نیاز داشته باشند. علاوه بر این، موفقیت مورد انتظار کسب و کار را میتوان با توجه به طرح کسب و کار شرح داد: فروشهای طرحریزی شده و الگوی رشد فروش در یک دوره زمانی چند ساله. در موارد دیگر، این امر ممکن است شامل احکام کلی درباره عملکرد طرحریزی شده بازار باشد. علاوه بر این، تاز مانی که پروژهها با خطرات و دشواریها مواجهاند، این امر باید تصویر کلی از قیود قرار داده شده در پروژه و خطرات بزرگ مورد انتظار را ارائه نماید- آنچه که موجب اشتباه کردن است و آنچه که باید به عنوان شکست یک پروژه مورد توجه قرار گیرد. تعداد واحدهای آیپد که شرکت اپل انتظار فروش انها را در یک دوره خاص زمانی داشت و سهم از بازاری که انتظار داشتند به همراه بازار نرمافزار پخش MP3 یا تعداد آهنگهای دانلود شده و ذخیره شده از طریق ذخیرهسازی انلاین آیتونز، معیارهای شکست و موفقیت شرکت اپل را تشکیل میدانند. شکست ممکن استشامل ناتوانی در فروش حداقل تعداد واحدها یا مشاهده اجتناب مشتریان از بکارگیری ذخیرهساز انلاین باشد.
طرح
آخرین بخش مهم از استراتژی پروژه شامل “چگونه” است – چگونه وقوع امری را ممکن سازیم. همچنین آخرین “P” که طرح فعالیت برای رسیدن به نتایج پروژه و رفتار مورد نیاز برای دریافت آنرا تعیین میکند. یادگیری پیوسته تیم در طول اجرای پروژه نیز باید مورد تاکید قرار گیرد. این یادگیری یک حلقه بازخوردی ایجاد خواهد کرد که موجب اصلاح استراتژی پروژه خواهد شد و آنرا مطابق با کسب و کار و وضعیت پروژه خواهد شاخت. (بررلی و هامالاینن، 1995؛ کروسن و بردرو، 2003؛ متث، تویاما و میاب، 1997). علاوه بر این، ادغام جنبههای اقتصادی، الکولوژیکی و اجتماعی در مدیریت پروژه برای تولید پایداری باید بخشی از دستورالعمل باشد. عمدتاً، دستورالعملها شامل دو بخشند: تعریف پروژه و تمرکز استراتژیک.
تعریف پروژه: این عنصر تعریفکننده پروژهای است که باید برای ایجاد محصول در محل قرار گیرد. بیشتر تعاریف پروژه به تعاریف کلاسیک از یک پروژه اختصاص دارند: قلمرو پروژه که موارد قابل تحویل نهایی و کاری که انجام خواهد شد را مشخص میکند. معمولاً، این موضوع از موارد: توضیحی از کار (SOW) که بعداً اساس یک پروژه را شکل خواهد داد؛ ساختار تقسیمبندی کار (WBS)؛ قاب زمانی کلی که اتخاذ خواهد کرد؛ هزینه تقریبی و مدیر و تیمی که عهدهدار کار میباشد؛ تشکیل شده است. علاوه بر این، تعریف پروژه میتواند یکتایی پروژه را براساس توپولوژی ممکن انواع پروژه در سازمان همانگونه که شنهار و دویر (2007) در پروژه “الماس” انجام دادند، نمایان سازد.
در مورد شرکت اپل، تعریف پروژه شامل وظیفه توسعه ایپد (شامل یافتن تکنولوژی گم شده از بیرون)، توسعه سختافزار آیتونز، تعیین ذخیرهسازی آنلاین آیتونز و امضا کردن قراردادها با شرکتهای موسیقی تا محتوی قابل دانلود کردن موزیک را فراهم سازند. با استافده از چارچوب ذکر شده کمپانی تولیدکننده سختافزار، سطح نوآوری مواردی از قبیل یک محصول زیربنایی، به دلیل از قبل وجود داشتن محصولات مشابه یک پروژه تکنولوژی سطح متوسط تا عالی، به دلیل وجود بسیاری از تکنولوژیهای، پیچیدگی در سطوح آرایه، به دلیل ترکیبی بودن پروژه از محصولات فیزیکی، بستههای سختافزاری متعدد و خدمات مبتنی بر اینترنت، و شرکتهای موسیقی بزرگ خارجی که شرکای پروژه بوند، تشکیل دهنده پروژه به شمار میروند. در نهایت، گامهای پروژه سریع و رقابتی شد، زیرا ورود پروژه به بازار به یک شیوه رقابتی ضروری بود، چرا که سایر شرکتها نیز سعی در انجام کار مشابهی داشتند.
تمرکز استراتژیک: که آخرین مولفه استراتژی پروژه و دومین بخش بسیار مهم آن به شمار میرود و ذهنیت و دستورالعملهای رفتاری برای دستیابی به مزیت رقابتی و ارزش محصول را ایجاد مینماید. استراتژی درست بر تفسیر مزیت رقابتی مورد نظر در دستورالعملها برای شرکای پروژه متمرکزند. این دستورالعملها به تمرکز بر فعالیتها کمک کرده و پرورشدهنده رفتاری است که مزیت رقابتی را به یک واقعیت تبدیل خواهد ساخت. در عمل، تمرکز استراتژیک ممکن است در طول اجرای پروژه و از طریق یادگیری حلقه بازخورد مورد تجدید نظر قرار گیرد (بیرلی و هامالاینن، 1995؛ کروسان و بردرو، 2003؛ مث و همکاران، 1997). که به بهبود متمرکز کمک نموده و آنرا مطابق با وضعیت کسب و کار و پروژه میسازد. در نهایت، تمرکز استراتژیک درست باید محیطی برای جستجوی شدید مزیت رقابتی در پروژهها ایجاد نماید (پولی، 2006). تمرکز پروژه باید همچنین جنبههای کسب و کرا، اکولوژیکی و اجتماعی را به عنوان بخشی از اهداف کسب و کار در نظر بگیرد. تمرکز استراتژیک به طور ذاتی باید شامل مواردی از جمله موضوعات زیر باشد:
-
دستورالعملهای رفتاری- که قوانین و دستورالعملهای سازنده رفتار و تصمیم مستقیم میباشند. الگوی درست رفتاری به طور تجمعی در مزیت رقابتی مورد انتظار قرار دارد.
-
سیاستها – سیاست درست از فعالیتهای تیمی که از مزیت رقابتی ساخته شده است، بدست خواهد آمد و با آن، مدیران نیازی به تصمیمگیری روزانه نخواهند داشت. سیاست، چگونه اداره کردن و پشتیبانی از نقاط قوت شرکت، بهرهبرداری از مهارتهای خاص، استفاده از همکاری داخلی و ایجاد و دریافت مزایای روابط خارجی را به تفصیل شرح میدهد.
-
فرآیندها- فرآیندهای خاصی وجود دارند که به طور منظم از ایجاد مزیت رقابتی پششتیبانی نموده و شامل حلقههای فیدبک یادگیری و بازبینی استراتژی هستند.
-
قوانین و مسئولیتها – قوانین خاص و اعضای مختلف تیم خواهند پذیرفت که ایجاد مزیت رقابتی باید به خوبی تعریف گردد که می-توانند شامل مسئولیت هزینه، سهولت استفاده یا عملکرد محصول باشد.
در مورد شرکت اپل، تمرکز استراتژیک شامل تمرکز بر طراحی محصولات با دسترسی ساده (به طور مثال دستیابی به هدایت سریع با مفهوم «چرخش» در میان 1000 آهنگ بجای دکمههای بالا و پایین مرسوم)، سیاست بدست آوردن بسیاری از تکنولوژیهای موجود در بیرون از سازمان و از شرکتهای خارجی تا حد ممکن و ادغام صحیح نرمافزار، سختافزار و دسترسی به اینترنت بود.
برای تنظیم استراتژی پروژه، همه هشت عنصر باید به سادگی تعریف و ادغام شوند تا از یکدیگر حمایت نمایند، اگرچه برخی از عناصر استراتژی از نظر هماهنگی مدیریت پروژه، جدید نیستند اما تعریف و ادغام موثر آنها برای بازتاب دیدگاه کسب و کار و مزیت رقابتی و ارزش ممکن نیست. با توجه به تحقیقات مینتزبرگ (1987)، میتوان یک استراتژی پروژه را با استفاده از رویکرد تحویل، رویکرد اضطراری یا ترکیبی از آنها تنظیم نمود. در بسیاری از وضعیتها به طور خاص، انعطافپذیری و یادگیری در طول مدت تنظیم استراتژی ضروری است (کروسن و بردرو، 2003). برخی به آن به عنوان کشف یک راهحل اشاره می کنند (لیندبلوم، 1959، 1979). بنابراین، ترکیب بررسی و کنترل با انعطافپذیری و یادگیری ممکن است به بهرتین رویکرد در تنظیم یک استراتژی پروژه ختم شود.
برای نشان دادن نقش استراتژی پروژه در پروژههای واقعی، نتایج یک مطالعه میدانی بر روی سه پروژه را در اینجا ارائه میکنیم که نه تنها کاملاً با موفقیت به اتمام رسیدند بلکه اهداف کسب و کار خود را برآورده و یا به فراتر از محدوده آن دست یافتهاند.
تحقیقات تجربی
برای آزمایش ساخت استراتژی پروژه به طور عملی و به پایان رساندن چارچوب آن، یک مطالعه عمیق بر پروژههای در حال کار انجام دادیم. مطالعه ما ترکیبی از دو روش تحقیقاتی بوده و در دو مرحله اجرا شد. که اولی براساس تحقیق مطالعه موردی، بر پویاشناسی تکپروژهها متمرکز شده بود (یان، 1984). این نوع از تحقیق، عمدتاً برای ایجاد چرخه تئوری پایهای مناسب است. مخصوصاً ما از فرآیند ایجاد تئوری در مطالعات موردی ارائه شده توسط آیزنهارت (1982) استفاده کردهایم. این نوع فرآیند در مواردی که مشخصه اولیه از ساخت وجود دارد، متداول است و توسط محققان متعدد با انجام تحلیل درون-موردی و بین-موردی و ترکیبی از تحقیقات موجود به فرم مثلثی ارائه شدهاند (/ایزنهارت، 1982؛ کرک و میلر، 1985؛ اشتراوس و کربین، 1990). در مدت زمان این مرحله، شیوههای عملی مدیریت پروژه در حال انجام از برنامهریزی، اجرا، نظارت و فرآیندهای حل مشکلات در هر پروژه را مورد بررسی قرار دادیم.
مرحله دوم، اقدامپژوهشی است که به طور معمول یک فرآیند مبتنی بر دادههای تعاملی و بازتابی از حل تدریجی مشکل است تا تیمها روش بررسی خود را به روزرسانی کرده و استراتژیها، اعمال و آگاهی از محیط محل عملیات خود را بهبود ببخشند (لوین، 1958). اقدامپژوهشی ترکیبی از مراحل مارپیچی است که هر کدام از آنها از دایره برنامهریزی، عمل و یافتن نتایج عمل تشکیل شده است (ریرسون و بردبری، 2007). در مرحله دوم، یک چارچوب اولیه استراتژی پروژه برای تیمهای پروژهای که مخاطب ما در مرحله اول بودند، معرفی کرده و آنها را در ساخت فعالانه وارزیابی اعتبار و کاربرد این چارچوب در پروژههایشان درگیر کردیم. همچنین آنها را ارائه تغییرات در چارچوب که ممکن است موجب مناسبتر شدن آن برای اهدافشان باشد، ترغیب نمودیم.
انتخاب مورد مطالعه و توصیفات
براساس معیارهای زیر، سه مورد را انتخاب کردیم: همه موارد باید پروژههای در حال کار باشند و مرحله برنامهریزی را پشتسر گذاشته اما هنوز تکمیل نشده باشند. این امر، معرفی اصلاحات در طرحهای و تصمیمگیریهای اولیه را موثر بر خروجی هستند، میسر میسازد. همچنین به جستجوی پروژهها در صنایع مختلف پرداختیم که نمایشی از بازارهای تجاری، سربازی و حکومتی را ارائه کرده و شامل اتواع مختلف خروجی مانند ایجاد محصولات، فرآیندها و خدمات جدید میباشند. سرانجام، از آنجاییکه حوزه تحقیقاتی دربرگیرنده مدیریت استراتژیک پروژه است، همه پروژهها باید دارای اهمیت استراتژیکی نسبت به سازمانهای اجراکننده و مشتریان/کاربران خود باشند. خلاصه کوتاهی از موارد انتخابی در جدول 1 ارائه شده است. پیشزمینه هر مورد، هدف، طرح نهایی و خروجی اصلی به تفصیل در ادامه شرح داده میشوند.
جدول 1: توصیفات موردی
پروژه |
همکاری شبکه |
ارتباط A& G |
مالیات شهری |
شرکت/سازمان |
شرکت بزرگ ارتباطات مخابراتی |
پیمانکار عمده پدافندی |
فرمانداری یک شهر متوسط |
مشتریان/کاربران |
گروه داخلی تعمیر و نگهداری شبکه/کاربران داخلی و خارجی |
دولت آمریکا/ نیروی ارتش آمریکا |
تعیین مالیات شهر یا شرکت/ ساکنین شهر |
نیاز/هدف |
ایجاد یک سیستم آشکارساز سریع خطای شبکه برای استفاده داخلی و خارجی |
ایجاد و آزمایش یک ارتباط رادیویی هوایی-زمینی سریع و قابل اطمینان |
ارزیابی مجدد مالیات بر دارای و نوسازیی سیستم مالیاتی |
مدت زمان پروژه |
18 ماه |
24 ماه |
18 ماه |
بودجه پروژه |
4 میلیون دلار |
20 میلیون دلار |
2/1 میلیون دلار |
تیم پروژه |
16 نفر |
20 نفر |
2 نفر + پیمانکار |
گزارشدهندگان دادههای پژوهشی |
8 نفر- مدیر پروژه، اعضای تیم، مدیران ارشد و کاربران |
6 نفر- مدیر پروژه، اعضای تیم و مشتری |
5 نفر- مدیر پروژه، اعضای تیم، مدیران ارشد |
پروژه 1: سیستم همکاری شبکه
سازمانی که این پروژه را آغاز کرد، یک شرکت بزرگ ارتباطات از راه در بود که خدمات شبکهای را به هزاران مشتری تجاری ارائه میداد، در حدود 80% از کسب و کار شرکت از 20% از مشتریان معروف آن حاصل میشد. در آمد این شرکت مستقیماً به زمان فعالیت شبکه در دسترس و پهنای باندی بستگی دارد که شرکت قادر به ارائه آن در دنای پویا و بسیار رقابتی ازتباطات را راه دور میباشدو نیاز برای این پروژه، با قطع عمده خدمات یکی از بزرگترین مشتریان آنها، موسسه مالی بزرگ، شدت یافت. پروژه همکاری شبکه برای کنار گذاشتن فرآیند تداخل دستی قدیمی که بسیار غیرقابل اعتماد و به طرز قابل توجهی کُند بود، آغاز شد. انرا با یک چارچوب سختافزاری قابل برنامهریزی خودکار جایگزین کردند که میتوانست برای شناسایی سریعتر مشکلات، انشعابات آزار دهنده و بازیابی سخت شبکه مورد استفاده قرار گیرد. مشتریان این پروژه، شاکل کارکنان داخلی شرکت بودند که مسئولیت سلامت شرکت را بر عهده داشته، همچنین کارکنان شرکتهای خارجی نیز مشتریان آن بودند که باید از تراکم بالقوه شبکه یا خرابی آن آگاهی یابند به طوری که عملیات کسب و کار خود را از قبل براساس این حوداث نامطلوب برنامهریزی نمایند. در نهایت، مدیران شرکت و مدیران اجرایی نیز قادر خواهند بود که به طور موثر، منابع خود را مدیریت کرده و توجه گروه خود را بر مشکلات مهم که سودآوری کسب و کار را تحت تاثیر قرار میدهد، متمرکز سازند. اجرای پروژه شامل نیازها و الزامات سیستم، معماری سازمانی و طراحی سیستم، توسعه سختافزای و کد، انجام تستهاريال استقرار و پشتیبانی از محصول و ایجاد یک سازمان پشتیبانی از مشتری بود. این پروژه در مدت زمان 18 ماه و توسط یک تیم 16 نفری و با معرفی یک پیشالگو از ویژگیهای محدود و موقت اجرا شد که پس از گذشت 6 ماه، توانست اولین تست خود را اجرا نماید. موفقیتآمیز بودن سیستم نهایی به اثبات رسید. و باعث ذخیرهسازی بیش از 85% هزینههای آگاهسازی از مشکل و کاهش 50% زمان اصلی تعمیر (MTTR) و علاوه بر آن با کاهش پرسنل تعمیر و نگهداری خود موجب صرفهجویی قابل توجهی شد.
پروژه 2: سیستم نظامی ارتباط هوایی و زمینی
اساس این پروژه بر مبنای تمایل ارتش ایالات متحده برای دیجیتالی کردن سیستمهای اطلاعاتی و ارتباطی خود در میدان جنگ برای ارتقای قابلیتهای مبارزه بود. با پی بردن به مشکلات سیستمهای ارتباطی قدیمی موجود از نظر پهنای باند، ناکامی، دامنه محدود، تحرک محدود، قابلیت همکاری محدود بین زمین و هوا و سیستمهای فضایی، پروژه برای ارائه گروههایی با انعطافپذیری، سازگاری و قابلیت همکاری افزایش یافته، آغاز شد. هدف، توسعه، انجام تست و نشان دادن قابلیتهای ارتباطات نظامی پیشرفته با استفاده از ایجاد دو واحد رادیویی قابل تعویض (یکی برای زمین و دیگری برای هوا) بود که دارای چند کال، صوت همزمان، ویدئو و وظایف ارتباطی دادهای سازگار با حوزه-های قدیمی رادیوئی نیز میباشد. پیمانکار این پروژه، به صورت رقابتیاز میان چندین شرکت بزرگ صنایع دفاعی انتخاب شد. انتظار می-رفت که مشتری دولتی از نمایش رادیویی به عنوان پایهای برای یک قرارداد بزرگتر و در نهایت ارائه صدها واحد به نیروی مسلح استفاده نماید. پیمانکار امیدوار بود که موفقیت در این پروژه منجر به جوایز بعدی سیستمهای تولیدی در برآوردن نیازهای بزرگ نیروی مسلح گردد. ایجاد و نمایش پروژه دو سال به طول انجامید و بودجه آن در حدود 20 میلیون دلار بود. پیمانکار این پروژه را با موفقیت به اتمام رساند و به کاندیدای اصلی برای سفارشات بعدی تبدیل شد.
پروژه 3: ارزیابی مالیاتی املاک شهر
این پروژه به دنبال تغییر اجباری ارزشگذاری مالیاتی املاک به وسیله بخش دولتی محاسبهکننده مالیات راهاندازی شد. تحلیل آماری قبلی از مقادیر ارزیابی شده نشان میداد که صاحبانی املاک که ملکشان از نظر ارزش بازار مشابه بود، مالیات بر املاک متفاوای پرداخت میکردند. شهر این امر را به عنوان فرصتی برای توزیع عادلانه بار مالیاتی برای صاحبان املاک تلقی کرد تا سیسم مالیاتی خود را نوسازی نموده و با نمایش رفتار منصفانه و عادلانه با همه مالیاتدهندگان، رضایت شهروندان را افزایش دهد. یکی دیگر از مزایای این پروژه، کاهش نرخ تجدیدنظر مالیاتی خواهد بود.
این پروژه شامل تکمیل ارزیابی ارزش بازار هر ملک در شهر در یک دوره 18 و همچنین، شامل مواردی مانند برقراری ارتباط نتایج ارزیابی با ارزیابیکننده مالیات، شورای شهر و مالیات دهندگان، ایجاد و اجرای فرآیند بررسی و درخواست تجدیدنظر، ایجاد یک پایگاه دادهای بهروز از تمام خواص و سیستم آنلاین برای دسترسی سریع به دادههای ارزیابی مالیاتی برای ساکنان شهر، املاک و مستغلات و خریداران آیندهنگر نیز بود. در نهایت، سیستم قادر به تکرار پروسه ارزیابی در سالهای آینده با افزایش بهرهوری و کاهش هزینه میباشد. نتایج دادههای ارزیابی به عنوان عوارض مالیات بر دارایی در سال آینده بکار برده میشوند. برای انجام این فرآیند ارزیابی گسترده، شهر با یک شرکت خارجی ارزایبی قراردادی امضا کرد که مفاد قرارداد شامل به پایان رساندن سریع و ارزان کار و همچنین استفاده از نرمافزار ارزیابی اختصاصی و مجموعهای از نقشههای مالیاتی شهر میباشد.بودجه این پروژه در حدود 70000 دلار بود و دو کارمند تمام وقت در دفتر ارزیابی مالیاتی شهر علاوه بر ارزیاب شرکت خارجی مشغول به کار شدند. پروژه مالیاتی سر وقت تکمیل و اولین سیستم در نوع خود در کشور به شمار میرفت. خدمات مستمر آن اجازه ارزیابی دوم ظرف مدت سه یال را صادر نمود که موجب ذخیرهسازی صدها هزار دلار در شهر در هزینههای اداری و میلیونها دلار از بازپرداخت مالیات میباشد. زمان چرخه ارزیابی از 18 ماه به 12 ماه کاهش یافت و شفافیت بیشتری نسب به شهرداریهای مجاور در بین مردم ایجاد شد.
مرحله تحقیق مطالعات موردی
با توجه به مطالعات یا دیدهگاههای محدود گذشته در مورد استراتژی پروژه، یک رویکرد تحقیقاتی در مطالعات موردی را برای نخستین مرحله این مطالعه انتخاب نمودیم. به طور خاص، ما از طراحی چند موردی استفاده کردیم که انجام تکرار را ممکن میساخت. سپس موارد مانند آزمایشات مورد بخث قرار گرفتند به طوریکه هر مورد در تایید یا نفی نتایج بدست آمده از یکدیگر مورد استافده قرار گرفتند (یان، 1984). ما همچنین از یک طرح جاسازی شده استفاده کردیم که منابع متعدد دادهای و سطوح متعدد تحلیل را مجاز دانسته و شامل مدارک بازبینی پروژه و جمعآوری دادهها از طریق انجام مصاحبه با افرا مطلعی است که نقشهای مختلفی در پروژهها بر عهده دارند.
برای هر مورد، ما حداقل با پنج نفر از جمله مدیر پروژه، اعضای تیم، مشتریان و هیأت رئیسه مصاحبه کردیم. هر مصاحبه در حدود 60 تا 90 دقیقه به طول انجامید. با استفاده از یک قالب شبه ساختاری تصادفی، تیمهای دو یا سه نفره محققان، اداره مصاحبه را بر عهده داشتند. سوالات مورد نظر درباره مامویت و اهداف پروژه و انگیزه قسمتهای مختلف درگیر در پروژه شامل پیمانکار، مشتری و کاربر بود. دادهها نیز از سازمان پروژه، روشهای مدیریتی، روشهای برنامهریزی و کنترل، شیوههای طراحی، بستههای نرمافزاری و اسناد و مدارک بدست امدند. در نهایت، دادهها از فرآیندهای تصمیمگیری، جریان اطلاعات و الگوهای ارتباطی نیز جمعآوری شدند. با این وجود، در این مرحله از آگاهان اطلاعاتی درباره عناصر موجود که به طور کلی مربوط به استراتژی پروژه میباشد نیز پرسوجو کردیم. ما همچنین بررسی کردیم که آیا این عناصر با پروژههای روز ادغام شدهاند و اینکه آیا تیم پروژه آنها به درک درستی از آنها دست یافتهاند یا خیر.
پس از مرحله اول جمعآوری دادهها، پیشنویس گزارش برای هر پروژه با توجه به یک مجموعه مشترک از دستورالعملها آماده شد. پس از تست قابلیت اطمینان بین تیمی براساس نظم و دقت و جزئیات مراحل اولیه ادغام این پیشنویش، از تیمها درخواست شد که قبل از آماده شدن گزارش نهایی مطالعات موردی، اطلاعات اضافی برای کشف حقایق جدید را بدست آورند. (آیزنهارت 1989، کرک و میلر، 1985). در دو مورد، محققان میدانی به پروژه مراجعه کرده تا سوالات اضافی و دادههای مربوط به حالت بین-موردی را توضیح دهند. سپس تحلیل بین موردی برای تایید وجود عناصر استراتژی پروژه در موارد انجام شد. علاوه بر این، این تجزیه و تحلیل اجرا شدند تا شباهتها/عدم شباهتهای استراتژی در حالت بین-موردی شناسایی گردند.
مرحله اقدام پژوهشی
پس از مرحله اول جمعآوری دادهها و تحلیل آنها، تیم تحقیقاتی به مشارکت خود در پروژهها ادامه داد. در این مرحله، یک چارچوب رسمی از استراتژی پروژه برای تیمهای پروژه در یک جلسه مروری چند ساعته ارائه شد. برای بار اول از آنها خواسته شد که عملی را انجام دهند که بتوان در آن عناصر استراتژی را برای یک مورد یادگیری معین تعریف نمود. سپس آنها به جستجوی موارد خاص در اسناد پروژه اصلی خود پرداختند که این عمل باید به همراه استراتژی اجرا میشد و در آخر، یافتههای مربوطه از فاز اول ارائه شد. سپس، از آنها خواسته شد که یک سند استراتژی دقیق، هاص و صریح برای پروژههای خود ایجاد نمایند. اگر آنها این امر را مفید مییافتند، به تفکر درباره تغییرات ممکن در چارچوب تشویق میشدند. همانگونه که بعدا شرح می-دهیم، ادغام این مرحله در مطالعات پروژهای، منجر به اضافه کردن یک مولفه اضافی به چارچوب اولیه شد. پس از این فرآیند که به طرحهای قبلی اضافه شده بود، ادامه اجرای پروژه مطابق با شند استراتژی تجدیدنظر شده که به طرحهای قبلی اضافه شده بود، در اختیار تیمها قرار گرفت. هر سه تیم دریافتند که این فرآیند مفید است و چارچوب استراتژی نتیجه گرفته شده را برای اجرای قسمت باقیمانده پروژه در نظر گرفتند.
یافتهها
استراتزی پروژه را به عنوان دیگاه، موقیعت و دستورالعملها برای آنچه باید انجام شود و چگونه باید آنرا انجام داد، تعریف کردیم تا به بالاترین مزیت رقابتی و بهیترین ارزش از نتیجه پروژه دست یابیم. براساس تحقیقات قبلی (موریس و جمیسون 2005)، استراتژی پروژه در عمل در یک روش رسمی یاغیررسمی مورد استفاده قرار رگفته بود. دادهها در تحقیق ما دارای یک نمایش ساده هستند. دریافتیم که برخی از عناصر استراتژی پروژه در عمل وجود دارند و بنابراین در مدیریت پروژه در مطالعه ما مورد استفاده قرار گرفتند. این یافتهها دلگرمکننده است، زیرا بیشتر دستورالعملهای رسمی از نظام مدیریت پروژه معمولا در میان مسایل استراتزیکی و مرتبط با کسب و کار، شامل هرگونه درخواست خاصی نیستند. در عوض، همانگونه که اشاره شد، آنها در اجرای پروژه هنگام مواجه شدن با سه عنصر (محدودیتهای سهگانه) (PMI، 2008) متمرکز میشوند. به نظر میرسد که بسیاری از مدیران پروژه براساس ابتکار عمل خود یا نیازهای شرکتشان دریافتند که استراتژی برای مقابله با چنین مسائلی ضرروی است. با این وجود، متوجه شدیم که سند رسمی از استراتزی پروژه وجود ندارد و با فقدان دستورالعملهای رسمی، بسیاری از عناصر استراتژی در یک روش غیررسمی یا ضمنی مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین، حتی اگر برخی از مولفههای استراتژی در استاد داخلی مربوط به پروژههای مختلفی قرار داشته مانند الزامات کسب و کار یا بیانه حوزه پروژه، هیچ رشته مشترکی در برنامهریزی پروژه و اجرا در پروژههای مورد مطالعه وجود نداشت. پس از مرحله دوم اقدامپژوهشی، به نظر میرسید که تیمهای پروژه به درک این مطلب دستیافتهاند. آنها به سرعت چارچوب پیشنهادی ما را قبول کرده و دریافتند که استفاده از برنامهریزی و هدایت اجرای باقیمانده پروژه به آسانی صورت میپذیرد. اکثر قسمتها آسان بود و تیمها با بکارگیری انها به عنوان یک امر تجویز شده احساس راحتی میکردند. با این حال، پس از این مرحله، یک تغییر به چارچوب اصلی ما اضافه شد. در اصل، چارچوب استراتزی پروژه شامل 7 بخش است. بحث و تعامل با تیمهای پروژه نشان داد که بخش اولیه مزیت اقتصادی باید به دو بخش تقسیم گردد. اولین بخش، مفهوم کلی استراتژیک در پشت پروژه است که ایدههای کسب و کار بزرگ مربوط به پروژه و چگونه تاثیرگذاری این نتیجه نهایی بر بازار رقابتی و محیط مربوط به کسب و کار را بیان میکند. ما این بخش را به عنوان بخش دیدگاه پروژه اضافه کردیم. بخش دوم، قسمت یاقیمانده مزیت رقابتی متمایز است که به طور خاص نشان میدهد که چه ویژگیهایی از نتیجه پروژه باعث جذب مشتریان خواهد شد (ایجاد محصول یا خدمات) و چگونه ای مشخصهها، متفاوت از گزینههای رقابتیای هستند که ممکن است برای مشتریان وجود داشته باشد. بنابراین مزیت رقابتی ممکن است دارای چندین مولفه باشد زیرا مشتریان معمولا هنگام انتخاب محصول، به دنبال ترکیبی از متغیرها هستند.
بیان جزئیات استراتژی پروژه برای سه پروژه مورد استافده در این مطالعه در جدول 2 شرح داده شده است. در بخش خلاصه، چارچوب استراتژی نتیجهگرفته شده را به صورت پرسش و پاسخ مربوطه ارائه میکنیم.
بحث و خلاصه
همه پروژههای مورد مطالعه ما، دریافتند که چارچوب استراتژی پروژه برای به روزرسانی طرحهای آنها و استمرار مراجعه به آن در مدت زمان باقیمانده از اجرای پروژه مفید است و مهمتر از آن، آنها به ارزش استفاده از رویکرد استراتژیکی در بالای روشهای سنتی که با آغاز پروژهها به طور رسمی به کار گرفته میشد، پی بردند. اگرچه هدف این مطالعه در درجه اول بررسی چارچوب استراتژی پروژه بود، اما به نظر میرسد که چنین رویکردی در حقیقت در دستیابی به اهداف کسب و کار پروژهها سهیم است. در حالیکه به مطالعات تجربی بیشتری برای تضمین رابطه رویکرد استراتژیکی و موفقیت پروژهها نیاز است، به نظر میرسد که چارچوب مورد آزمایش ما سازگار با پروژه و نیازهای سازمانی بوده و تیمها میتوانند آنرا اعمال و در مدت زمان باقیمانده از پروژه با آن کار کنند. در ادامه بحث، به طور خلاصه، به بررسی عناصر اصلی استراتژی و اهمیت آنها در برنامرهریزی و اجرا می-پردازیم.
دیدگاه (چشمانداز) – چرا
دیدگاه کسب و کار، دلیل و انگیزه پروژه را تعریف میکند و تعیین کننده محیط، نیاز و فرصتهای کسب و کار است. دیدگاه کسب و کار در درک تیمها از تصویر بزرگ در پشت پروژههای خود و افزایش حس ارتباط با سازمان هنگام کار بر روی پروژه کمک می-کند. هدف کسب و کار، کامل کردن دیدگاه است. این عنصر موجب می-شود تیم بر روی آنچه که واقعا هدف نهایی پروژه و فراتر از «تنها کار را تمام کن» است، متمرکز شود. مانند مورد مطالعه در پروژه همکاری شبکه، ممکن است هدف، فراهم کردن خدمات بهتر باشد؛ یا مانند پروژه ارتباطات A&G، هدف ایجاد تسلط در میدان جنگ .و برنده کسب و کار آینده باشد؛ یا همانند پروژه مالیات شهر، هدف، ارائه حس انصاف و عدالت باشد که به وضوح با اهداف پایداری فرمانداری شهر همتراز شده است. درنهایت، مفهوم استراتژیک، رویکرد در نظر گرفته شده برای دستیابی به اهداف کسب و کار و روش رسیدن محصول به پیروز در بازار را به روشنی شرح می-دهد. در واقع منعکسکننده استراتژی تصویر بزرگ پروژه بوده و عناصر خاص مزیت رقابتی و ارزش را که پس از اتمام پروژه در دسترس قرار می-گیرند، هدایت میکند.
موقعیت – چه
«تعریف محصول»، تعیین کننده محصول نهایی پروژه است. نتیجه نهایی که به مشتریان یا کرابران تحویل داده خواهد شد، در آغاز پروژه وجود ندارد. و نوع محصول و نیازهای اصلی آن، توابع و مشخصههای آنرا مشخص می-کند. در حالیکه تعریف محصول، تعیین کننده نتیجه نهایی است؛ مزیت رقابتی و ارزش بیان کننده مشخصههای منحصر به فرد محصول است که موجب جذب مشتریان با انتخاب محصول پروژه و نه محصولات رقابتی میشود. هنگامی کهر قابتی وجود ندارد، ارزش ایجاد شده جایگزین مزیت رقابتی میشود. اما همان خدمات مشابه را برای مشتریان و کاربران ارائه میدهد. مزیت رقابتی محصول مورد مطالعه همکاری شبکه، استفاده آسان و کاهش خرابی شبکه بود؛ مزیت رقابتی محصول ارتباطات زمینی و هوایی، یک سیستم ارتباطاتی یکپارچه بود که قابلیت همکاری و اقبلیت اطمینان بالایی را فراهم میساخت. ارزش محصول مالیات شهری، مناسب بودن، رضایت شهروندان و تصویر مثبت در شهر میباشد. در نهایت معیارهای موفقیت و شکست، ایجاد کننده معیارهای موفقیت یا شکست پروژه، مورد قضاوت قرار خواهند گرفت. این معیارها، انتظارات و اقدامات کوتاهمدت و بلندمدت را بیان کرده و بیانگر دستیابی به موفقیت هستند. چنین معیارهایی باید قابل سنجش و تا حد ممکن، امکانپذیر باشند تا ارزیابی عینی از موفقیت میسر گردد.
طرح – چگونه
تعریف پروژه، تعیین کننده این است که چگونه اهداف و مزیت رقابتی قابل دسترس میگردند. تعریف پروژه که به خوبی بیان شود به همراه بخش عمده مربوط به تعریف سنتی پروژهها، یک نیاز اصلی برای مدیریت خوب پروژه است که شامل بیانیه حوزه پروژه، قاب زمانی و بودجه تقریبی آن است. همچنین این امر، سازمان، تیم و مدیر پروژه که انجام دهنده پروژه خواهد بود را نیز تعیین خواهد کرد. اما از آنجاییکه یک اندازه برای همه مناسب نیست، این امر با استفاده از یک چارچوب تشخیصدهنده پروژهها، نوع طرح منحصربهفرد پروژه را نیز مشخص میکند (به عنوان مثال، شنهار و پروژه الماس Diver، 2007). در نهایت تمرکز استراتژیک برای تکمیل بخش «چگونه»، رفتار و سیاستها که هدایتکننده اجرای پروژه در دستیابی به مزیت رقابتی و ارزش است را مشخص خواهد کرد. تمرکز استراتژی پروژه همکاری شبکه، شامل رابط مشتری، سهولت استفاده و ماژولاریتی (حوزهای بودن) است؛ تمرکز ارتباطات زمینی و هوایی، بر تجربه تیم و توانمندسازی و تعامل صمیمی با کاربران قرار داشت و تمرکز پروژه مالیات شهری، معطوف به عدالت، دقت و تماس مکرر با افراد بود. در همه این موارد، تمرکز استراتژیکی، امری بود که واقعاً مزیت رقابتی و ارزش ازجمله پایداری دراز مدت را ایجاد میکرد.
پرسش و پاسخ استراتژی
جدول 3، خلاصهای از چارچوب استراتژی پروژه از نظر سوال و پاسخ هر مولفه و عناصر دقیق ارائه دهنده این پاسخها را بیان کرده است.
مفاهیم و مراحل ممکن بعدی
مفهوم استراتژی پروژه هنوز یه بخش جداییناپذیر در بسیاری از طرحهای پروژهای و شیوههای اجرایی تبدیل نشده است. اگرچه بسیاری از تیمها به درک اهمیت پروژههای خود در موفقیت کسب و کار رسیدهاند، اما اغلب فاقد یک چارچوب رسمی هستند که بتوان آنرا اعمال و در کل پروژه از آن تبعیت نمود.
در عوض، بسیاری از شرکتها و مدیران پروژه از تفکر استراتژیک اشاره شده، استفاده کردند. در این مطالعه، ما یک چارچوب رسمی از استراتژی پروژه را ارائه، تعریف و آزمایش کردیم و مولفههای آن را مشخص نمودیم. با این وجود، مطالعه ما، به وجود اورنده چندین نتیجه مهم و سوالات علنی است که باید در اینده مورد بررسی قرار گیرند.
برای ترویج مدیرت پروژه به عنوان یک فعالیت استراتژی یا هدف صریح و روشت ایجاد یک سلاح رقابتی برای سازمانها، مفوم ایتراتژی پروژه باید به خوبی درک، تعریف، بیان و تنظیم گردد و به صورت پیوسته در یک روش رسمی مورد اصلاح و بازبینی قرار گیرد. بدین معنی که هر تیم پروژه، استراتژی درست را در آغاز پروژه انمتخاب خواهد کرد، آنرا با استراتزی کسب و کار سازگار نموده، اجزای استراتژی پروژه را به دقت بیان میکند، آنرا براساس حلقههای بازخورد یادگیر تنظیم کرده ومطابق با مولفههای خاص استراتژیکی، پروژه را مدیریت مینماید. چارچوب رسمی استراتژی پروژه ارائه شده، باید به رهبران کسب و کار، مدیران و تیمهای پروژه در یادگیری چگونه تعریف کردن و طرز مدیریت استراتژیهای پروژههای خود کمک نماید. با استافده از سند رسمی استراتژی پروژه علاوه بر طرح-های قدیمی، تیمها تحت آموزش قرار خواهند گرفت که به چشمانداز کسب و کار، مفهوم استراتژیک و بالاتر از همه آنچه که مزیت رقابتی است و پروژه آنها نیاز به دستیابی آن دارد و چگونه رسیدن به موفقیت، توجه نمایند.
گذار از رویکرد سنتی به رویکرد استراتژیکی به یک تغییر در ذهنیت تیمهای ر و مدیریت سطح بالاتر نیاز دارد. به عنوان مثال، همیشه ارتباط روشنی یسن منشور پروژه و ماموریت سازمانی وجود نداردو در محیط رویکرد استراتزیکی، یک ارتباط اینچنینی باید قویتر و بسیار صریحتر ایجاد شود. واقعیتهای ظریف و پیچیده کسب و کار باید به عنوان بخشی از چالشهای تدوین مفهوم همترازی استراتژیکی مطرح گردند. اگرچه برخی از چارچوبها برای مواجه شدن با این واقعیت پیشنهاد شدهاند، مانند P2M ژاپنیها یا همچنین کتاب راهنمای مدیریت پروژه و برنامه برای نوآوری سازمانی (اهارا، 2005)، تعداد کمی به صراحت نشان دادهاند که چگونه یک پروژه منحصربفرد باید مدیریت شود تا بر روی نیازهای واضح برنده شدن در بازار متمرکز گردد. علاوه بر این، ممکن است مورادی وجود داشته باشد که در آنها اندازهگیری موفقیت پروژه به اقدانات استراتژیکی مرتبط نباشد. از سوی دیگر، مفهوم استراتژی پروژه که در اینجا بیان شد، ارتباط بین پروژه و اهداف استراتژیکی سازمانی را فراهم نموده و مشوق استفاده از اقدانات استراتژیکی است. بدون حمایت قوی و صریح از مدیران ارشد، ممکن است که تیمهای پروژه قادر به تغییر تمرکز خود بر اقدامات عملکردی پیچیدهتر و استراتژیکیتر نباشند.
از آنجایی که تحقیق درباره استراتزی پروژه هنوز در مراحل اولیه خود قرار دارد، به کار بیشتر در آینده نیاز است. به عنوان مثال، ممکن است همه پروژهها به بیان دقیق از استراتزی پروژه نیاز نداشته باشند. چارچوب ارائه شده ممکن است برای طرحهای مهم استراتزیکی مناسب باشد، اما برخی از پروژهها تنها درصدد تغییرات یا بهیود محصولات قبلی یا ثابت نگهداشتن یک مشکل خاص هستند. در چنین پروژههایی ممکن است استراتژی دقیق پروژه ضرروی نباشد. شاید برخی از پروژهها نیارمند استراتژیهای فرعی خاصی باشند که در این مطالعه قرار نمی-گیرند. چنین استراتژیک-هایی ممکن است شامل تکنولوژی، مالی یا استراتژیک لجستیکی و چمد نورد محدود دیگر باشد. در سایر موارد، استراتزی کسب و کار ممکن است همیشه مطابق با نیازهای مشتری یا رضایت فوری آن همراه نباشد و مرتب کردن این شرایط به تحقیق بیشتری نیاز دارد. ممکن است برای تمایز قائل شدن بین اهداف مختلف استراتژی و استراتژی بهینه برای هر نوع پروژه، به پژوهشهای بیشتری نیاز باشدو موضوعات تحقیقاتی ممکن است انواع مختلفی از مزیتهای رقابتی (پرتر، 1985)، صنایع، بازار یا استراتژیهای مختلف برای پروژههایی که به عنوان تلاش مشترک چند شرمت انجام میشود، مواجه شوند (آرتو و همکاران، 2008). در نهایت، تحقیقات بر روی درک مدیریت ارشد استراتژی پروژه یک پیگیری با ارزش است. این امر شامل پژوهش در چالشهای اجرا، محدودیتها و معایب استراتژی پروژه است. یکی دیگر از حوزههای تحقیقاتی ممکن است مطالعه روابط بین استراتژیها ضامن و استراتژیهای پروژه باشد و این موضوع که آیا همترازی بین اشتراتژی پروژه و استراتژی کسب و کار همیشه مطلوب است باید مورد بررسی قرار گیرد. این تحقیقات باید موجب بهبود بیشتر مفهوم استراتژی پروژه و بیشتر قابل اجرا شدن آن در پویایی سازمان پیشرفته گردد.
جدول 2: بیان استراتژی پروژه در پروژههای مورد مطالعه
نام پروژهمولفههای استراتژیکی |
پروژه 1همکاری شبکه |
پروژه 2ارتباطات A&G |
پروژه 3مالیات شهر |
پیشزمینه کسب و کار |
افزایش خطر از دست دادن درآمد در اثر خرابی شبکه. نیاز به ارائه هشدار اولیه، حل سریع و حفاظت شبکه. وضعیت، فرصتی را برای رهیری برحسب قابلیت اطمینان شرکت فراهم میسازد. |
پهنای باند ناکافی، دامنه و قابلیت تعامل محدود در سیستمهای موجود و عدم یکپارچگی با سیستمهای هوایی و فضایی. نیاز به افزایش انعطاف پذیری، سرعت، سازگاری و قابلیت تعامل به همراه تسلط اطلاعاتی و یکپارچه سازی ارتباطات. فرصتی برای ارائه سفارشات بزرگتر مورد پیگیری و رهیری بازار است. |
تحلیل قبلی، نابرابری در ارزشگذاری اجباری املاک مشابه توسط دولت را نشان دادکه فرصتی برای توزیع منصفانه بار مالیاتی در میان صاحبان املاک ایجاد میکند. |
هدف کسب و کار |
افزایش درآمد در اثر افزایش زمان فعالیت و کاهش هزینه تعمیرات. تثبیت شرکت به عنوان یک رهبر در قابلیت اطمینان شبکه |
ارائه برتری اطلاعاتی و یکپارچه سازی زمینی و هوایی ارتش آمریکا. ایجاد یک رهبری اساسی در افزایش کسب و کار در آینده |
ارزیابی سریع، عادلانه و دقیق از هر ملک در شهر ظرف مدت یک سال و افزایش رضایت شهروندان. ایجاد زیر ساخت برای ارزیابی موثر و کارامد در آینده. |
مفهوم استراتژیک |
یک همکاری جدید و رویکرد اتوماتیک در قابلیت اطمینان شبکه که خدمات شرکت را با تغذیه داخلی و خارجی فعال برای مشتریان و هشدارها ادغام میکند. |
ساخت یک مجتمع یکپارچه و برتر رادیویی با تواناییهای مخربی در مقایسه با سایر سیستمهای غیر یکپارچه گذشته |
استفاده از این فرصت برای ایجاد مدلهای ارزیابی کارآمد و موثرتر برای ارزیابی فعلی و آتی |
تعریف محصول |
دسترسی پذیری سایبری و پروتال نرم افزار هشدار که دادههای حوادث شبکه را جمعآوری، ذخیره و تحلیل میکند. |
یک جفت از واحدهای رادیویی چند کاناله (زمین و هوا) برای انتقال و دریافت همزمان صوتی، تصویر و اطلاعات رادار و سازگاری با سیستمهای قدیمی موجود |
یک پایگاه دادهای دقیق و ابزار ارزیابی مطابق با آخرین ارزشهای بازار از تمام دارییهای شهری. نقشه جدید مالیاتی و دادهای که به راحتی در دسترس شهروندان قرار دارد. |
مزیت/ارزش رقابتی |
استفاده آسان و سریع برای مشتریان در بیان نیازهای در حال تغییر شبکه خود. کاهش قابل توجه در دسترس بودن شبکه MTTR و یکپارچه سازی سریع مشتری. زمان وضوح چرخش که منجر به کاهش از دست دادن مشتری و بهیود کیفیت خدمات میشود. |
یکپارچهسازی زمینی و هوایی، فضاهای ارتباطی. تسلط اطلاعاتی در میدان جنگ. افزایش قابلیت اطمینان و کاهش هزینه چرخه زندگی سیستم |
ارزش خالص سازی منصفانه مالیات دهندگان و حفظ جامعه شهروندان راضی. حفظ تصوسر مثبت از شهر و کیفیت خدمات شهری. |
معیار شکست/ پیروزی |
اتمام در 18 ماه به همراه ارائه اولین پیشالگو در 6 ماه. قادر به تحمل حداقل وقایع X در هر ساعت و اخطارهای X/2 در هر ساعت. مجموع خرابی مجاز Y در سال. حداقل 80% مشتریان راضی هستند.خطر تاخیر راهاندازی و ورود رقابت. سیستم مقیاس پذیر سه برابر و توانایی یکی کردن راه-حلهای مشابه در آینده. خطر تاخیر راهاندازی و ناتوایی در شناسایی به موقع با تهدیدات جدید |
تحویل نسخه نمایشی در عرض 24 ماه. ایجاد رضایت مشتری برجسته با عملکرد یکپارچه و انعطاف پذیری. کاهش هزینههای عملیاتی مشتری و افزایش رضایت وی. اعطای قرارداد تولید. بهبود تجربه در سیستمهای ارتباطاتی. اماده شدن برای پروژ]های آینده. خطر عملکرد نامطلوب. تحویل دیرهنگتام و از دست دادن قرار داد تولید. |
تکمیل ارزیابی در 18 ماه. نتایج کمتر از 5% برای مالیات در کمتر از 1% در ارزش تلفات. با توجه به تجدیدنظر، کمتر از 1 در 500 صاحبان در مورد روند شکایت دارند. خطر عدم تکمیل ارزیابی در زمان و /یا ایجاد تساوی حقوق. احساس بی عدالتی در جامعه. هزینه اضافی برای دفاع از تجدیدنظرهای مالیاتی بالاتر از متوسط |
تعریف پروژه |
طراحی، توسعه و خرید و ادغام رو به جلو و عقب سیستمهای سخت افزاری و نرم افزاری. انجام گسترده آزمایشات و تغییرات. آموزش و ادغام پرسنل عمده مشترینوع پروژه: دستیابی به موفقیت، سیستم، تکنولوزی بالا، سریع/رقابتی |
طراحی، توسعه،، آزمایش و ارائه پنج مجموعه نمونه. توسعه و ساخت سخت افزار و نرم افزارنوع پروژه: پلتفرم. سیستم، تکنولوژی بالا، سریع/رقابتی |
تعیین معیارهای انتخاب فروشنده و انتخاب وی. ایجاد یک فرایند ارتباطی با شهروندان در زمینه روند و نتایج. ارزیابی ارزش بازار همه املاک و ارتباط دادن نتایج با ارزیاب مالیاتی، شورای شهر و مالیاتدهندگاننوع پروژه: سیستم، مونتاژ، تکنولوژی پایین، سریع/رقابتی |
تمرکز استراتژیکی |
تمرکز بر رابط مشتری و قابلیت استفاده آسان و کارایی بالا. ساخت سیستم پیمانهای و قابل ارتقا. نقاط قوت داخلی ارتباط سرمایهای با آزمایش شبکه متعلق به شرکت. استفاده از همکاری و پیگیری تکنیکهای مورد نیاز و نرم افزار |
استفاده از تجربه تیمی در ساخت سیستمهای کنونی و استفاده مجدد ار فرآیندهای طراحی داخلی. توانمندسازی تیم در گسترش دانش وابسته به تکنولوژیهای جدید. تمرکز بر تعامل صمیمی با نمایندگان راتش. کاربران بالقوه |
تمرکز بر انصاف و دقت. انتشار مکرر اخبار و توضیح به مردم. ترتیب و نظم کارکنان به وسیله ارزیاب برای تسهیل در درک و عملکرد مناسب. هماهنگی مکرر و همکاری قوی بین شرکت ارزیاب و مدیر پروژه |
جدول 3: عناصر استراتژی پروژه
|
مولفههای استراتژی پروژه |
سوالات |
جزئیات |
دیدگاه – چرا |
پیشزمینه کسب و کار |
چرا باید پروژه را انجام دهیم؟ |
مشتری و کاربر کیست؟ |
|
دیدگاه و انگیزه کسب و کار چیست؟ |
نیاز چیست؟چگونه به این نیاز ارجاع داده میشویم؟فرصت کسب و کار چیست؟ |
|
هدف کسب و کار |
برای دستیابی باید چه کاری انجام دهیم؟ |
هدف نهایی برای دستیابی پس از تکمیل پروژه چیست؟ |
|
مفهوم استراتژی |
چرا پروژه از استراتژی کسب و کار شرکت حمایت میکند؟ایده رقابتی استراتژی کلی چیست؟ |
اصول راهنمای استراتژیکی که بیانگر طرح و اجرا پروژه خواهند بود، چیست؟ و آیا از استراتژی شرکت حمایت میکند؟ |
|
موقعیت- چه |
تعریف محصول |
محصول تولید شده یا خلق شده توسط پروژه چیست؟ |
ما چه چه چیزی تولید میکنیم؟چه نوع محصولی در آن است؟مفهوم بهرهبرداری و مشخصههای اصلی محصول آن چیست؟ |
مزیت رقابتی/ارزش |
چقدر خوب است؟چرا بهتر است؟چرا مشتری آنرا خواهد خرید؟ارزش برای ما چیست؟ |
مزیت برای مشتری/ کاربر چیست؟– رقبا؟– محصولات گذشته– راهحلهای جایگزین– هزینه محصول/ اثربخشیچگونه بهرهمند میشویم؟ |
|
معیارهای شکست و پیروی |
انتظارات چیست؟چگونه به موفقیت میرسیم؟چه کاری میتواند منجر به اشتباه شود؟ |
ابعاد و اندازهگیریهای موفقیت چیست؟ریسکهای بزرگ و عواقب آن چه هستند؟ |
|
دستورالعملها- چرا |
تعریف پروژه |
چگونه انجام دهیم؟پروژه چیست؟ |
– محدوده پروژه– تحویلات پروژه– نوع پروژه-طبقهبندی– رهبر پروژه؛ تیم پروژه– منابع |
تمرکز استراتژی |
چگون باید رفتار کرد؟برای دستیابی به مزیت رقابتی/ ارزش چه باید انجام داد؟چگونه یک یپگیری مداوم از مزیت رقابتی/ارزش ایجاد کرد؟چگونه باید برای بهبود استراتژی و قابل تحمل ساختن آن، مشوق یادگیری شد؟چگونه باید جنبههای اقتصادی، زیستی و اجتماعی را در مدیریت پروژه ادغام نمود؟ |
دستورالعملهای رفتاریسیاست برای مدیریت و اعمال نفوذ:– صلاحیت شرکت– تخصص حرفهای– همکاری داخلی– اتحاد خارجی– یادگیری مداوم |